ساجد

ساجد

خلاصه کتاب نه برای لقمه ای نان

چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۴۷ ق.ظ

خلاصه کتاب نه برای لقمه ای نان
آداب بازرگانی و اخلاق مدیریت

 

خلاصه کتاب- نویسنده: کونوسوکی ماتسوشیتا- ترجمه: دکتر محمد علی طوسی با تصحیح خودم

 


آبان ماه 1366- چاپ اول
شهریور ماه 1367-چاپ دوم
اردیبهشت ماه 1368-چاپ سوم
نویسنده:کونوسوکی ما تسوشیتا
مترجم :محمد علی طوسی
لیتوگرافی:امین گرافیک
چاپ :میخک
تیراژ :5000 نخسه


((یک احساس عینی از خویشتن)).

همه ی موسساتی که در کل سودی به جامعه می رسانند بنیادی عمومی به شمار می روند. احساس عینی از خویشتن  و توانایی واقع گرایی را یک مدیر باید در کارمندان خود پرورش دهد. شرکتی که از نیروهای خودشناسی که می توانند به گونه ای در خور هر موقعیتی رو به رو شوند تشکیل شده، کامیابی را در اغوش خواهند کشید. این افراد از اختلاف درونی به دورند، در ارزیابی خود از موقعیتها با درستی و باریک بینی عمل می­کنند، اما در مورد افرادی که این توانایی ها را ندارند غیر ممکن است که به کارمندان بیاموزیم که چگونه یک موقعیت را به درستی ارزیابی کنند. اما می توانیم به انان بیاموزیم همواره اهمیت داوری درست را به یا داشته باشند و بدانند می توانند از راه تجربه بر داشته های خود بیافزایند.

 

((به کارمند خود اعتماد کن ))

بطور کلی زمانی که شما نظر مردم را جویا شوید به طور کلی به همکاری دلبستگی نشان می دهند تا اینکه به انها بگویید هر کاری را چگونه به انجام برسانند.


((زیستن روی طناب بند بازی))

در روزگار اشفته و گیج کننده ی ما، انسانی که دارای انگیزه ی نیرومندی باشد به راستی که به چالش فراخوانده  می شود و برانگیخته می گردد تا همه ی مهارتهای خود را برای چیره شدن بر ناهمواریها به کار برد و در پایان نیرومند تر از پیش از کار برون آید. رئیس یک شرکت باید امادگی روبه رو شدن با شرایط دشوار را داشته باشد. برای یک مدیر خواب به اسانی فراهم نمی شود. با این همه بی خوابی شبها و دلبستگی همان عناصری هستند که زندگی را برایش شیرین می سازند.

{{رئیس که هزار چهره دارد دلبستگی و توجه وی به انان ده هزار چهره پیدا میکند}}


((در ازموده شدن به هنگام رکود ))

هنگامی که همه چیز به خوبی پیش می­رود ما گرایش به سستی و تنبلی پیدا می کنیم این گفته را به یاد داشته باشیم {{در هوای خوب به فکر هوای بد باش}}انسانها در زمان دشواری ها پرورش می یابند. انان انقدر که در این دوران رشد می کنند هرگز در دوران خوشی پرورش نمی یابند. برای اموزش کارمندان و نیرومند ساختن مدیریتمان هیچ زمانی بهتر از زمان رکود و کسادی نیست.


((فضای ازادی عمل را برای خود فراهم اورید))

ذخیره ی مدیریت برای همه ی فعالیت ها لازم است. شما باید ذخیره ای برای امور استخدامی یک ذخیره ی تجهیزات یک ذخیره ی موجودی کالا و ذخیره هایی از این نمونه داشته باشید. ذخیره ی مدیریت مستقیما سود اور نیست ولی برای کار های بازرگانی که هدف ان ثبات و توسعه ی بلند مدت است یک رویه ی سود بخش به شمار می اید همواره باید بکوشید تا میانه رو باشید.


((رخدادهای یک روز عادی و خالی از حادثه ))

رخ دادهایی که در سراسر پیشه ی بازرگانی ما رخ می دهند زینت بخش خون حیاتی ما است. در حقیقت چیزی به عنوان شکست یا کامیابی مطلق وجود ندارد. زیرا در نتایج و اثار هرشکستی کامیابی های نسبی را می توان یافت و در هر کامیابی عناصری از شکست را می توان دید در پایان یک روز عادی مدیر باریک بین همه ی کارها و تصمیمهای خود را مورد ارزیابی قرار می دهد تا دریابد چه میزان پیش رفته یا شکست خورده است.


((به دور از سازش))

در بازرگانی اگر شما درست عمل کنید هرگز چیزی به نام سازش بوجود نمی اید. باید به هر کاری که می پردازید پیش از انکه از کنترل خارج شود از کیفیت کامل ان اطمینان پیدا کنید. سازش کردن یا نکردن حیاتی است. این تصمیم نقطه ای را نشان می دهد که نتیجه آن بازرگانی شما یا موفق می شود یا باشکست روبه رو می گردد.


((همچشمی عادلانه برای پیشرفت کار))

همچشمی عادلانه وسیله ی دستیابی ما به جهان پر ارزشی است. همچشمی سالم کاری پسندیده است. نوآوری را بر می انگیزد اما رقابت بیش از اندازه بازار را اشفته می سازد. در این صورت مشتریان شرکتها و نهادهایی که بطور مستقیم و یا غیر مستقیم با این صفت پیوند دارند زیان خواهند دید. مهمترین چیزی که باید توجه کنید سعادت همگان است. در این صورت منافع شما در امن ترین وضع تامین خواهد گردید.


((بقای شایستگان))

رقابت  سختکوشی را  بر می انگیزد و کار سخت هم جامعه ای بهتر و مقاوم را میسازد. رقابت عادلانه اجازه می دهد تا حتی شرکت های کوچک با سرمایه ای اندک بر پایه ی شایستگی مدیریت و کارایی خود بخت برابری برای کامیابی به دست اورند. هنگامی که قدرت مالی عامل تعیین کننده باشد در بلند مدت  هیچکس سود نخواهد برد نه جامعه و نه شرکتهای دست اندر کار. شرکتها باید همه ی ابتکار خود را برای تولید فراورده ی مرغوب به کار گیرد. هزینه ی تولید را پایین اورد تا قیمت کاهش یابد و سود معقولی هم به جامعه و هم به شرکت برساند. این کار پیشرفت می اورد و همچشمی به این معنی را باید ستود.


((اعتماد همراه با افتادگی و فروتنی))

اگر اعتماد در وجود انسان راه یابد و فروتنی رشد کند سرانجام به صورت اصولی مثبت تبلور خواهد یافت و ان شخص را برای رسیدن به هدفهایش راهنمایی خواهد کرد. مدیران همواره زمانی که می خواهند کاری انجام پذیردبه کارمند میگویند: کسی که پی ببرد مورد اعتماد قرار دارد می کوشد تا بیشترین نیروی خود را به کار ببندد و سرانجام هم کامیاب می شود. اما من هرگزخود را در هوش و دانش بر آنان برتر به شمار نیاورده ام. نگرش هرگاه ازسوی شخص برجسته و بالای سازمان آشکار شود می تواند همه ی کسب و کار او را به خطر بیندازد از سوی دیگراحساس فروتنی و افتادگی واقعی و بدون ریا می تواند سودهای محسوس و نامحسوس فراوانی به مدیریت بالای سازمان اعطا کند. 

مدیریت گشوده به معنی اعتماد کردن به کارمندان، ارتباطهای روان درون شرکتی، بالابردن روحیه ی کارگران و افزون برهمه یکپارچگی سازمان است. هرعضوی باید ازآنچه در بخش وی رخ می دهد آگاه باشد. رئیس گروه باید هدف های کوتاه و بلند مدتی را که کارمندان باید در پی رسیدن به آنها باشند به روشنی آشکار کند در این صورت کارمندان با شوق برای رسیدن به اهدافی که در پیش رویشان گذاشته شده است همکاری می کنند. در ورشکستگی شرکتهای بزرگ ژاپنی دوعامل مهم کارگر بوده است نخست آن که شرکت درسازگارکردن شیوه ی عملیات خود و بهره گرفتن از ثمره ی نوآوریهای فن شناسی بازمانده است و عامل دوم آن که تدبیر و سیاست مدیریت شرکت با آزمندی و بلند پروازی شخصی که مهم تر از عامل نخست است آلوده شده است.


{عامل انسانی}

یک کارمند برای پیشرفت در سازمان بازرگانی باید دو خصلت مهم شایستی و وفاداری را داشته باشد و شایستگی و توانایی نیز امری نسبی و پایداری هستند مهاری که اموز سودمند است ممکن است خردد به سبب فن شناخت تازه یا فنون تازه ی مدیریت کهنه شود.

اما استعداد از این دو مهم تر است و پی بردن به استعداد هر کارمند از مسئولیتتهاس بزرگ مدیریت است .
بابر خورداری از میزان معینی استعداد اندرزو راهنمایی درسته مدیریت از سوی سر پرست وهمچنین همت وکوشش نیرومند هر انسان می تواند بدان موزد تا در ترازی رضایت بخش به کارپردازند. به نظر من کارمند آرمانی کسی است که دارای ظرفیت فراورده برای رشد شخص است از همین منابعی که برای بر گرداندن یک شرکت لازم است عامل انسانی مهمترین انهاست. کیفیت کار یک شرکت را مردمی تعیین می کنند که در ان به کار می پردازند انچه دانشکده های ما در دسترس قرار می دهند تنها مواد خام محسوب می شود این به کارفرما بستگی دارد تا مواد را چگونه  پرداخت کند و بیاراید و از درون انها کارمندانی ممتاز پدید اورد.


(( هر انسان یک سرمایه است))

به طور اساسی یک مدیر باید صفات مثبت و برجسته ی افراد را مورد توجه قرار دهد نه اینکه کاستی های انها را آشکار گرداند. زیرا صرف در نظر گرفتن نقاط منفی یک کارمند باعث می شود تا مدیر هیچ وقت نتوند بدون دو دلی کارمند ش را به کار مسئولیت دار بگمارد.

همیشه توانایی کارمندانم را بیش از انچه هست ارزیابی می کنم. اگر شما بتوانید اعتماد کامل خود را به وی اشکار سازید او کوشش می کند تا برابر چشم داشتهای شما عمل کند.


((برای نان و ارزشها))

هر شرکتی جدا از دنبال کردن سود، باید جهان بینی روشنی به منزله ی نوعی رسالت و نوعی ماموریت غیر مذهبی برای این دنیا داشته باشد. اگر مدیر از چنین احساسی برخوردار باشد انگاه می تواند کارمندانش را از منطق وجودی و ارمانهای شرکت اگاه سازد اگر کارمندان در یابند که برای لقمه ای نان کار نمی کنند انگاه برای دستیابی برای جهانی همگانی سخت همکاری می کنند.


((تجربه ی ضمن کار))

یک بازرگان تا حدی همنند یک پزشک است. او باید افزون بر دانش نظری در رشته ی تخصصی خود از دانش و تجربه ی بالینی وسیعی بر خوردار باشد. به همین نحو یک فرهیخته ی دانشگاهی رشته بازرگانی را نمی توان بازرگان نامید مگر ان که میزانی از تجارب عملی را به دست اورده باشد. انچه اهمیت دارد این است که بازرگانان بیشتر به پزشک بالینی همانندند تا به دانشمندان ونظریه پردازان.


((دم به دنبال سر می رود))

برنامه های اموزشی دارای محتوای مناسب همراه با مراکز مجهز، ارزش وقت و سرمایه ای که برای انها به کار برده می شود را دارند.

اما باید بدانیم که اینها اشیایی خنثی و غیر شخص هستند که نمی تونند احساس کنند، همدردی نمایند یا بیندیشند بنا بر این فردی باید به انسانی کردن محتوای انها دست بزند. و این شخص در هر زمانی باید برای دیگران نمونه باشد. هر مدیری به سبب انسان بودنش دارای کاستی هایی است که این خود یک ویژگی با ارزش مشترک با افراد ی است که با وی کار می کنند. اما در یک زمینه باید نمونه باشد و آن تعهد و  پایبندی همیشگی به کار و آموزش عینی مستقیم است که بسیار موثر تر از هر گونه بر نامه ی اموزش رسمی است.


((تصمیم گیری از راه هم رأیی))

اگرشما رییس یک شرکت بزرگ  باشید پی می برید که نمی توانید درهمه ی تصمیم های درون سازمان شرکت جویید و به ناچار باید بخشی ازاختیارات را به مدیران و روسای بخشهای شرکت واگذارید. شما سیاست بنیادین واصول را برای آنها روشن می سازید. مدیران نیز اختیاراتی را به زیردستانشان وا می گذارند. به این شیوه همه ی اعضای شرکت در تصمیم گیری شرکت می کنند.


((دیوانسالاری مانع ارتباط است))

گاهی سلسله مراتب سازمانی چنان سخت می شود که یک کارمند شانس دسترسی به افراد بالاترازخود را به جز رییس مستقیمش از دست می دهد. دیوانسالاری تنها مانع بیان آشکاراندیشه های کارمندان می شود وسرانجام رشد شرکت را متوقف می کند. از وظایف مدیر این است تا فضایی را پدید آورد تا ارتباط افراد را در سراسر پیوندهای عمودی سازمانی بر انگیزد و تشویق کند.


((واگذاری اختیار))

طبق یک قاعده کلی هر کار باید به کسی واگذار شود که شوق گرفتن آن را دارد. کار را باید به کارمند واگذار کرد اما نباید او را به حال خود رها ساخت. مدیر باید مراقب باشد تا همواره کارمندان مناسب درجای مناسب به کار بپردازند.


((یک انسان درستکار))

راستگویی نیرویی درخود دارد که هیچگاه از برانگیختن دیگران باز نمی ماند. راستگویی باعث شده تا با کمترین دشمنی به کسب و کار بپردازیم. در مدیریت تردستی های زیرکانه راه ندارد. مدیر تنها زمانی نیرومند است که بر دو ستون همزاد راستگویی و جلب اعتماد تکیه داشته باشد.


((کارمندان به رویا نیاز دارند))

مدیر باید بخت رویا پردازی را برای همه ی کارمندان خود فراهم آورد. اگر مدیر در فراهم آوردن لوازم اولیه ی رویا تنگ چشمی به کار بندد سرانجام دلبستگی و پیوند کارمند را با آینده ی شرکت ازدست خواهد داد. رویا داشتن یعنی داشتن دلبستگی و انگیزه. کسی که بتواند این ها را فراهم کند مدیری شایسته است.


((مدیریت مشارکتی))

بهترین نوع مدیریت آن است که به کارمندان این امکان را بدهد تا ضمن مشارکت در کار بتوانند بر پایه ی توان و ظرفیت خود به تحقق هدف های همگانی یاری دهند. مدیر باید به میزان کافی ازخصلت گشادگی وآمادگی ذهن برای شنیدن سخنان هر کارمندی صرف نظر از جایگاه وی درسلسله مراتب سازمانی شرکت، برخوردار باشد. او باید فضایی بیافریند که بده و بستان آزاد نظرها را در میان کارمندان برانگیزاند و بستاند.


((اداره یک تیم برنده))

مدیران شایسته ی زیادی بوده اند که در کار خود شکست خورده اند، بیشتر آنان به گونه ای هستند که زیردستان خود را چون بدهی می نگرند تا دارایی. مدیرخوب باید شصت درصد وقت خود را به پرورش توانایی های کارمندانش اختصاص دهد و به آنان راهنمایی و دلگرمی بدهد. او باید در میان کارمندان شوق کار کردن را برای بالا بردن ((میانگین ضربه زدن)) فزونی بخشد.


بخش سه ((مدیریت آفریننده))

(خشنودی و رضایت از خود راه پیشرفت را سد می کند) نتایج نو دست آورد های جدید، دیروز را نسبت به امروز کهنه جلوه می دهند. پیشرفت هنگامی ممکن است که باور داشته باشیم همواره می توانیم بهتر از آنچه هستیم، باشیم. امکانات رشد و بهبود کار پایان ناپذیرند. به این دلیل توانایی کامیاب شدن در کار به میزان برانگیخته شدن در کار به میزان برانگیخته شدن ما در امر مدیریت بستگی دارد.


((بازرگان آفریننده))

یک فروشنده ی آفریننده می تواند درباره ی هرقلم از کالاهای خود در این اندیشه باشد که چگونه می توان آن را دگرگون کرده و به نوآوری هایی دست یابد و به نیازهای مصرف کننده بهتر پاسخ گوید. شادی واقعی در کار بازرگانی زمانی سرچشمه می گیرد که انسان در می یابد با به کارگرفتن توانایی آفرینش خود به نیازهای مهم جامعه پاسخ می گوید.


((تباه کردن و صنعت جدید))

درجهان هستی هیچ چیزی بی فایده آفریده نشده، اگرچیزی تباه می شود کوتاهی از ماست. وظیفه ی ماست تا به آشکارکردن ارزش ذاتی اشیا پی ببریم و آنها را برای مقصودی که در آغاز به سبب آن پذیرفته شده اند به کار گیریم. چیزی که خوب نیست دلبستگی سازندگان برای ساخت کالاهایی است که مصرف کنندگان را به فراخ رفتاری می کشاند. این موضوع دوره ی جانشینی را کوتاه میکند و بدتر از آن کالاهایی که زمان زیادی عمر نخواهند کرد پدید می آورد. این کمال پرستی می تواند راهی به تباهی پیدا کند.


((زیان ها برای بازندگان است))

افرادی در کار خود کامیاب هستند که از اعتماد و مثبت نگری بیشتری برخوردارند. تفاوت بین یک بازرگانی پرجوش و خروش و یک بازرگانی بی ثبات و لرزان را می توان در فلسفه ی مدیران آنها یافت. یک مدیر مسئول براستی کار خود را با فرض سود آوری آغاز می کند و به پایان می رساند.


((به کامیابی های پیشین خود خشنود و قانع نباشید))

شهرتی که در تمام سالها بدست آمده، عاملی مهم است اما اگر لطمه ای به آن وارد شود یک شبه فرو می ریزد مانند ساختمانی که محکوم به فروریختن است. برای ساختن سالها زمان لازم است و برای ویران کردن تنها چند روز بسنده خواهد بود. بازرگان کامیاب باید با مشتریان همگام باشد و برای تامین هرگونه نیاز کوشش کند و روز به روز اعتباری تازه بدست آورد.


((بازرگانی جامعه راشکل می بخشد))

مدیریت برای تضمین بقا باید همواره از زمان خود پیشی بگیرد. انسان های آینده نگر مردمی تحلیل گرند و داده های گذشته و حال را برای پیش بینی آینده به کارمی گیرند ولی سیاست مداران در حالت آرمانی خود جامعه ی بهتری را در آینده درذهن تصویرمی کنند و می کوشند تا صورت ذهنی خود را در جهان واقع از نو بیافرینند. مدیران نیز باید مانند سیاست مداران عمل کنند. آنها باید عوامل موثر در کار را بسنجند و از اوضاعی که در یک یا دو سال آینده می خواهند تقویمی منطقی فراهم آورند. در روزگار نا آرام ما میانه روی مثبت و همراه با نرمش یک عامل مهم کامیابی به شمار می رود.


((خدمت به مشتری در آغاز می آید)

فرآورده، فروش وخدمات سه عنصرجدایی ناپذیرند. خدمات پس از فروش کلید نگهداری مشتریان است و از بسیاری جهات خدمات پس از فروش، از فروش خود فرآورده مهم تر است. اگر توانایی فراهم کردن خدمات برای کالاهای خود ندارید باید از شمار فرآورده هایتان بکاهید.


((خدمات همراه شاد باش گفتن))

خدمات پس ازفروش زمانی کارگراست که بیش از شکایت های مشتری درباره ی کالا یا پیدا شدن عیبی در آن عرضه شود. به عنوان مثال در تابستان قبل از اینکه مردم بادبزن های برقی خود را به کار بیندازند شما باید به آنها سری بزنید و درباره ی آن محصول نظر آنها را جویا شوید و محصول را معاینه کنید. من این عمل راخدمات همراه شادباش گفتن می نامم.


((چشم همگانی))

من به داوری مردم اعتماد دارم. این اعتماد در بازرگانی امری مهم است. و سبب می شود تا به گونه ای مثبت و با اطمینان از یک معیار درخور اعتماد به پیش گام بردارید. اگرشما در تشویش این باشید که مردم چه واکنشی نسبت به فرآورده های شرکت شما دارند آنگاه قادرنخواهید بود که همه ی توجه قلبی خود را به کار بازرگانیتان، که نیازمند آن است، معطوف دارید. اگر شما به درستی خرد همگانی ایمان داشته باشید، می توانید اشتباه خود را ترمیم کنید. مدیریت پویا تنها زمانی ممکن است که شما پشتیبانی گسترده ی همگان را پشت سرخود داشته باشید.



((حق بازرگان برای سود بردن))

تنها با بدست آوردن سودی معقول بازرگانی می تواند گسترش یابد. یک بازرگانی کامیاب از راه پرداختن مالیات بخش عمده ای از درآمدهای خود را به جامعه بازگرداند. یک سود عادلانه باید نتیجه ی کوشش های پایداری باشد که برای بالا بردن کارایی و کاهش هزینه ها بدست می آید.


((ترغیب کردن بازپرداخت خوبی دارد))

یک بازرگان شایسته می داند چگونه دیگران را ترغیب کند. بیش از هر چیز شما باید به کیفیت کالاها و ارزش آنها برای مشتریان اعتماد داشته باشید. کالاها باید به قیمت معقولی قیمت گذاری شود. در این شرایط شما از امتیاز نیرومندی برخوردارید. اگربا این همه نتوانستید درمشتریان خود نفوذ کنید، آن گاه بدانید که شما برای بازرگانی ساخته نشده اید.

((شکایت ها را گرامی بدارید))

شکایت ها ارزشمند هستند. شکایت ها بخت آن را فراهم می آورند تا ما پیوندی مستقیم با مشتریان برقرارکنیم. آنان که شکایت می کنند ممکن است بر حسب شیوه ای که برای رسیدگی به شکایت آنها پیگیری می کنید به یک دوست و پشتیبان پایداری برای شما تبدیل شوند و بی اعتنایی به شکایت بدترین کاراست. باید از فرصت فراهم شده بیشترین بهره را ببریم.


((چیزی به نام شکست وجود ندارد))

اگر شما بخواهید تصمیمی حساس در زندگی بگیرید نمی توانید این کار را سرسری انجام بدهید، زیرا نتیجه آن بر زندگی بسیاری ازکسانی که در پیرامون شما هستند موثر می باشد. به راه نادرست رفتن ممکن است به همان اندازه که برای شما گران تمام می شود به دیگران نیز زیان برساند. من گمان دارم که به راستی چیزی به نام شکست وجود ندارد. این باوری است که در زندگی دلیری و اعتماد به ما می بخشد.


((بازیهای شگفت سرنوشت))

با پی بردن به ژرفای رخدادهایی که برای من به وقوع پیوسته توانستم به حقیقت این آگاهی برسم که هرگز در شتاب تصمیمی نگیرم و اشتباهی را برای خود نخرم. با این همه نباید تصمیم ها را چنان کند گرفت که فرصت های زرین از دست برود. سرانجام اگرتنها تا اندازه ای به درستی تصمیمی باوردارید، نباید آن را قطعیت بدهید تا زمانی که همه ی نکته های ممکن را بررسی نکرده اید نباید تصمیم پایانی را بگیرید. یک تصمیم هوشمندانه به نگرشی باز و آزاد از دل مشغولی ها و بر یک ارزیابی منطقی بستگی دارد. رییس شرکت فرماندهی است که می تواند تصمیم هایی بگیرد تا کارمندانش از آنها پیروی کنند. او زمانی به کامیابی میرسد که بتواند از هوشمندانه ترین راه حل ها بهره جوید.


((یک پیشه برای همه عمر))

یک مدیرخوب باید اعتقادی استوار و احساس ماموریت در کارش داشته باشد. من اعتقادهای پایه ای خود را درباره ی شکلی که شرکت ما باید داشته باشد پی ریزی کرده ام. و از آن پس با احساس داشتن یک ماموریت ویژه به کار پرداخته ام. صرف نظر از هر کاری که انسان در پیش دارد برای خوب انجام دادن به آموزشی پیوسته و شوقی ژرف برای خودسازی نیاز دارد و این کاری است که در سراسر عمر باید ادامه داشته باشد.


((همه یا هیچ چیز بر روی چراغ دوچرخه))

هیچ کسب و کاری بی خطر نیست، به طور کلی عاقلانه است که تا سر حد امکان ازخطرکردن بپرهیزیم. اما موقعی فرا می رسد که خطر کردن را لازم می سازد و براستی شرایط آن رامی طلبد. باید بدانیم که اگر بی پروایی نکنیم چیزی بدست نمی آوریم.


((ایمنی بهتر ازورشکستگی است))

آزمندی در سرشت انسان است. درکسب و کارهنگامی که سودی پیش بینی می شود هر کس می کوشد تا دستی در آن داشته باشد.


((پیش بینی تقاضا به عنوان یک شرط برای پرهیز از زیان))

من هنوزادعایی نمی کنم که می دانم چگونه تقاضای کالایی را پیش بینی کنم، اما یک چیز را به خوبی می دانم و آن این است که همه ی مردم می خواهند که سطح زندگی خود را بالا ببرند و بهبود ببخشند. و اگر ما بتوانیم فرآورده هایی تولید کنیم که در توان خرید بیشترین گروه مردم باشد، تقاضا برای خرید آنها بر پایه ی آن چه پیش بینی شده است به عنوان آرزویی انسانی فزونی خواهد گرفت.

آشکار است که مردم با هم تفاوت دارند، اما اگر آرزوی بهتر زندگی کردن یکی ازغرایز بنیادی همه ی ما مردم است تقاضا وهمچنین فرآورده های نو مرز نمی شناسند. این یک نگرش یا اعتقاد است که تصمیم های مثبت و سازنده را درباره ی فرآورده هایی که به گمان تولید کننده بهره ای به جامعه میرساند و زندگی روزانه ی مردم را با آسودگی بیشتر همراه می سازد، نیرو می بخشد.


((مشارکت نافرجام))

هرکسی گه گاه اشتباه می کند. این سخنی آشکار درباره ی سرشت انسان است. گرچه آن چه مهم است اشتباه نیست، فقط رفتاری است که ما درباره ی آن از خود نشان می دهیم. ما می توانیم اشتباه و کاستی خود را انکار کرده و نپذیریم و بکوشیم آن را نادیده بگیریم، اما باید آگاه بود که برای دست یافتن به رشد و رسیدن به پایه ی انسان مسئول یک نگرش منفی و دفاعی ما را یاری نمی دهد. هنگامی که اشتباهی مرتکب می شویم باید نخست به آن اعتراف کنیم، سپس بیندیشیم چرا این اشتباه از آغاز رخ داد و با توجه به دلایلی که در پیدایش آن کارگر بوده اند بکوشیم تا آن را ترمیم کنیم یا به جبران آن بپردازیم . این فرایندی دشواراست اما به ما یاری می دهد تا از دوباره دست زدن به آن برکنار بمانیم، در هر زمانی که به اشتباه هایی پی می بریم باید به جبران آنها بپردازیم. این همواره کار آسانی نیست، اما باید بدانیم که ما خود مسوول اشتباه هایمان هستیم.


((انبارها را از کالا پاک کنید))

همواره آسان نیست که انسان به آنچه در یک کاربخصوص قطعا درست است، پایبند بماند. گزینش هایی که بنا به روال روشن هستند، می توانند در رویارویی فرض های کهنه با موقعیت های تازه تیره و نامشخص شوند. مهم آن است که همواره راهی را که درپیش داریم بیازماییم تا که مطمئن شویم که راه درستی است. این منطقی است که بپذیریم هرگاه فروش به نیم رسد آن گاه تولید و در نتیجه نیروی کار باید به نیم کاهش یابد. اما این دستورچندان انسانی نیست. این دستور درست نیست زیرا مردم را که قلب یک شرکت اند، فدا می سازد. هنگامی که فرآورده های یک شرکت به فروش نمی رسند شرکت باید همه ی منابع خود را در کار فروش متمرکز سازد تا کسادی برطرف گردد. شرکت نباید برای راه حل های کوتاه مدت که می توانند زیانی پایدار پدید آورند یکپارچگی خود را به عنوان کارفرما یا تولیدکننده به سازش بکشاند.


((مشتری در مرتبه ی نخست است))

مصمم بودن یک چیزاست و پافشاری سرسختانه در یک دیدگاه باریک و تنگ چیزدیگری است. چسبیدن به دیدگاه خویش و به کناری نهادن دیدگاه های دیگران می تواند بسیار زیان بار باشد و تاسف انگیز است که چنین وضعی بیشتر اوقات پیش میاید. هنگامی که ناسازگاری بین تصمیم شما و منافع دیگران بسیار سخت می شود. آن گاه احساس همتایی خود را ازدست می دهد سپس اشتباه پدید می آید بسیار مهم است که به منافع دیگران نیز توجه بکنیم اما این سخن در گفتن آسان تر است تا در عمل.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۵/۲۰
ساجد موسی زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی