ساجد

ساجد

۲۲ مطلب با موضوع «مدیریت :: خلاصه کتب مدیریتی» ثبت شده است

قوانین نفوذ

اغواگری و نفوذ با هدف ترغیب دیگری به قبول و انجام خواسته‌تان، تنها در ماجراهای عاشقانه اتفاق نمی‌افتد. با تاثیرگذاری روی دیگران است که به شغل دلخواه‌مان یا ترفیع شغلی می‌رسیم، در مذاکره برنده می‌شویم، محصولات‌مان را می‌فروشیم و توجه دیگران را به خودمان جلب می‌کنیم.

رابرت گرین (Robert Greene) در کتاب «قوانین نفوذ» روش‌هایی را که اغواگران بزرگ تاریخ از کلئوپاترا گرفته تا کازانووا به‌کار گرفته‌اند، بررسی کرده است. در این مطلب خلاصه‌ای از ۲۴ قانون نفوذ را بیان کرده‌ایم. شاید این قوانین چندان انسانی به‌نظر نرسند؛ اما به‌کارگیری این قوانین برای تاثیرگذاری روی دیگران ممکن است تأثیر به‌سزایی در پیشرفت حرفه‌ای‌مان داشته باشد یا مهمتر از آن، اگر کسی قصد داشت از آنها علیه شما استفاده کند به‌موقع متوجه شوید و اجازه ندهید مورد سوءاستفاده قرار بگیرید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۰۰ ، ۰۹:۱۳
ساجد موسی زاده

خلاصه کتاب نه برای لقمه ای نان
آداب بازرگانی و اخلاق مدیریت

 

خلاصه کتاب- نویسنده: کونوسوکی ماتسوشیتا- ترجمه: دکتر محمد علی طوسی با تصحیح خودم

 


آبان ماه 1366- چاپ اول
شهریور ماه 1367-چاپ دوم
اردیبهشت ماه 1368-چاپ سوم
نویسنده:کونوسوکی ما تسوشیتا
مترجم :محمد علی طوسی
لیتوگرافی:امین گرافیک
چاپ :میخک
تیراژ :5000 نخسه


((یک احساس عینی از خویشتن)).

همه ی موسساتی که در کل سودی به جامعه می رسانند بنیادی عمومی به شمار می روند. احساس عینی از خویشتن  و توانایی واقع گرایی را یک مدیر باید در کارمندان خود پرورش دهد. شرکتی که از نیروهای خودشناسی که می توانند به گونه ای در خور هر موقعیتی رو به رو شوند تشکیل شده، کامیابی را در اغوش خواهند کشید. این افراد از اختلاف درونی به دورند، در ارزیابی خود از موقعیتها با درستی و باریک بینی عمل می­کنند، اما در مورد افرادی که این توانایی ها را ندارند غیر ممکن است که به کارمندان بیاموزیم که چگونه یک موقعیت را به درستی ارزیابی کنند. اما می توانیم به انان بیاموزیم همواره اهمیت داوری درست را به یا داشته باشند و بدانند می توانند از راه تجربه بر داشته های خود بیافزایند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۰۰ ، ۱۱:۴۷
ساجد موسی زاده

خلاصه کتاب

سی دلیل تنفر کارکنان از مدیران
بروس کاچر – آدام اسنایدر

ترجمه : دکتر محمد لگزیان

بخش اول: با کارکنان همانند بچه ها رفتارمی شود.

مقدمه: کارکنان از مدیران متنفرند. اگر چه تنفر واژه خشنی است اما در این مورد واژه مناسبی است. به نظر می رسد کارکنان از مدیران متنفرند چون احساس می کنند با آنها با بی احترامی رفتار می شود. آنها به چیزهایی که مدیریت به آنها می گوید اعتماد ندارند. احساس می کنند به آنها حقوق کمی پرداخته می شود و درآمدشان به دلیل پرداخت اجباری هزینه های بازنشستگی و خدمات درمانی بطور مدام در حال کاهش است. آنها همچنین معتقدند که شغلشان تأثیری منفی بر کیفیت زندگیشان دارد. اغلب آنان در مواجهه با اینگونه نگرانی ها در خودشان احساس ناتوانی می کنند و این باعث افزایش ناکامیشان می شود. آنها بطور جدی نگران از دست دادن شغلشان هستند و معتقدند حتی اگر بتوانند کار جدیدی پیدا کنند، با مشکلات مشابهی مواجه خواهند بود.

مطمئناً ناخشنودی یک کارگر یکی از مشکلات مربوط به کارکنان است که به وضوح کیفیت زندگی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد، اما این مشکل، مشکلی جدی برای شریان های حیاتی یک سازمان نیز هست. هرچند که تعداد کمی از کارکنان واقعاً اعتراض نموده و به مدیریت می گویند که ناراضی هستند، در عوض خیلی از آنها به بروز رفتارهای انفعالی تهاجمی روی می آورند که برای سازمان مضر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۲۲
ساجد موسی زاده

ثروتمندترین مرد بابل
اثر: جورج کلاسون


در شهر بابل قدیم زمانی مرد ثروتمندی به نام آکارد زندگی می کرد. وی همچنین به سخاوت و آزادگی شهرت داشت در دادن صدقه و خیرات بخشنده بود. نسبت به خانوده اش دست و دل باز بود و در خرج کردن برای خودش نیز امساک نمی کرد اما با وجود این بر میزان ثروتش هر سال بیش از سال پیش افزوده می شد. روزی جمعی از دوستان ایام جوانی نزد او آمدند و گفتند: « ای آرکاد، تو از همه ی ما ثروتمندتری. تو ثروتمندترین مرد بابل شده ای در حالی که ما برای بقای خود می جنگیم. تو می توانی لطیف ترین جامه ها را بپوشی و کمیاب ترین غذاها را تناول کنی در حالی که ما همین قدر که بتوانیم پوشاک و خوراک برای خانواده ی خود تهیه کنیم باید شاکر و قانع باشیم. لیکن زمانی بود که ما با تو فرقی نداشتیم. همه ی ما نزد یک استاد درس خوانده ایم. همه در یک زمین بازی کردیم. تو نه سخت کوش تر از ما بودی نه وفادارتر. پس چه شد که دست تقدیر تو را از ما متمایز کرد تا بتوانی از مواهب زندگی این همه بهره مند شوی و ما که به اندازه ی تو شایستگی داشتیم از همه نعمت محروم مانده ایم؟»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۵۳
ساجد موسی زاده

مدیریت شگفت انگیز در داستان گانگ هو

نویسندگان :کنت بلانچارد- شلدون بالز

 

این را باید از آنجایی میفهمیدم که آقای موریس به من گفت قرار است که مدیر کل کارخانه ی شماره دو شوم. هیچ تجربه ای در این زمینه نداشتم اما شور و شوق بسیاری داشتم. و فکر میکردم که این یک پاداش است که آقای موریس به من داده است. اما روز بعد که سر شار ازشادی وارد کارخانه شدم در آخر وقت متوجه این شدم که فریب خوردم.

 

شناسنامه کتاب:

عنوان : گانگ هو :مدیریت شگفت انگیز

نویسنده :علی ابو طالبی

محل نشر: تهران

ناشر : نسل نو اندیش

تاریخ نشر :1382

صفحه شمار:180ص.

عنوان اصلی: گانگ هو

چاپ چهارم و پنجم 1384

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۹ ، ۱۰:۲۵
ساجد موسی زاده

خلاصه کتاب: درزندگی به دوگروه متفاوت از اشخاص بر میخوریم. یکی شاد، سرحال، امیدوار و موفق و دیگری مأیوس، بدبین، منفی باف و ناتوان. اشخاصی که درگروه دوم قراردارند، اگر موقعیت های مناسبی را هم بدست بیاورند باز هم آه و ناله سر میدهند. چنین افرادی توان پیش رفتن و ترقی را ندارند، همیشه درجا میزنند. اما گروه نخست، همواره پیش می تازند. رازی که از نسلی به نسل دیگرمنتقل میشود «راز قانون جذب» نام دارد و موجبات پیشرفت وترقی آدمی را فاش و آشکار میسازد.

 

تلخیص:
از " راز قانون جذب "بیشتر بدانیم!
گردآورنده : سحر شریعتی

--------------------------------------------------
موضوع : تفکر نوین
شناسه افزوده : انتظاری ، مهرداد، مترجم
شماره کتابشناسی ملی : 2032500
--------------------------------------------------

 

راز وجود خود شما
 

درزندگی به دوگروه متفاوت از اشخاص بر میخوریم. یکی شاد، سرحال، امیدوار و موفق و دیگری مأیوس، بدبین، منفی باف و ناتوان. اشخاصی که درگروه دوم قراردارند، اگرموقعیت های مناسبی را هم بدست بیاورند باز هم آه و ناله سر میدهند. چنین افرادی ناتوان پیش رفتن وترقی را ندارند، همیشه درجا میزنند. اماگروه نخست، همواره پیش می تازند و رازی که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود «راز قانون جذب» نام دارد و موجبات پیشرفت وترقی آدمی را فاش و آشکار میسازد.


هیچ کس به کسب یا جمع آوری این نیرو نیاز ندارد چون منبع این نیروی بیکران در وجود خود شماست، فقط باید بدانید که چطور میتوانید آنرا در خدمت خود بگیرید و در تمامی ابعاد زندگی از آن بهره مند شوید.وقتی از قدرت و توانایی ذهنی تان آگاه شدید به سادگی میتوانید آنرا مورد استفاده قرار دهید.این نیروی بزرگ قادر است مجهولات و معماهای دشواری که تا این زمان از آنها می ترسیدید و جرأت مواجهه با آنرا نداشتید را بسادگی برایتان حل کند. پس از پی بردن به این راز بزرگ به آسانی راهتان را در زندگی پیدا کنید و موانع کوچک و جزئی به هیچ وجه سر راهتان را نمیگیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۹ ، ۱۲:۳۲
ساجد موسی زاده

اینترنت چقدر می تواند خود واقعی ما را بشناسد؟ با مطالعه ی داده های گوگل چه چیزهایی می شود درباره رفتار آدمها یاد گرفت؟ این کتاب درباره این است که اینهمه اطلاعاتی که گوگل و شرکت های مشابهش از مردم جمع می کنند به چه دردی می خورد و چه چیزهای جالب و مهمی درباره عادات و رفتارها و روحیات انسان ها نشان می­دهند. حرف اصلی کتاب این است که ما به همه دروغ می گوییم به جز گوگل. مثلا اگر شما نیمه شب با درد و سوزش معده بیدار شوید ممکن است درباره درد چیزی به شریک یا والدینتان نگویید. ولی به احتمال زیاد از گوگل می پرسید که چنین دردی نشانه چه چیزی می تواند باشد. این اطلاعات دقیق تر و صادقانه تر از هر نظرسنجی ای هستند و می توان از آنها استفاده کرد و مثلا فهمید کسانی که امروز درمان سرطان معده را گوگل می کنند شش ماه پیش در گوگل دنبال چه چیزی بوده اند. شاید اصلا با این کار توانستیم کسانی را که در معرض این بیماری هستند زودتر پیدا کنیم و شانس درمانشان را بالا ببریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۸ ، ۱۰:۲۶
ساجد موسی زاده

  کاریزماتیک باشید

ذهن انسان ممکن است آنگونه که شما تصور می کنید منطقی کار نکند. با آگاهی از خصوصیات آن، می توانیم برای کار کردن با دیگران بهتر آماده شویم. این می تواند به راه های بهتری برای تغییر ذهنیت افراد بینجامد تا به اطلاعات مهم توجه کنند یا نظرشان درباره ی واکسیناسیون را تغییر دهند. بعضی از بهترین روش ها این ها هستند: یادآوری اینکه همه ی ما به وسیله ی جستجوی لذت و پاداش انگیزه می گیریم و دوست داریم احساس کنترل کردن داشته باشیم.

تالی شاروت ، نویسنده و عصب شناس، برخی از قویترین انگیزه ها را که انسان ها را در مسیر تصمیم گیری یاری می دهد، شرح می دهد و بیان می کند که چگونه می توانید از این انگیزه ها در کمک به خود استفاده کنید.

 

در این خلاصه کتاب خواهید آموخت:

 

وقتی فرد لجبازی حقیقت را نمی پذیرد، چه کاری نباید انجام دهیم؟

چطور یک کارمند بداخلاق می تواند کل حس و حال یک گروه را نابود کند.

چطور مردم را مجبور کنیم که فکر کنند خودشان هستند که عادت های بدشان را تغییر می دهند؟

مردم خیلی در روش هایشان انعطاف پذیر نیستند، و این انعطاف ناپذیری درون مغز ما سیم پیچی شده است.

تا به حال نظر خود شما توسط دوستانتان یا آن چه در اخبار می بینید یا عقاید محبوب زمان تحت تاثیر قرار داده شده؟ ما حتی دوست داریم که سبک و رفتار افراد کاریزماتیک را که ستایش می کنیم، تقلید کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۳۶
ساجد موسی زاده

با فهمی مقدّماتی ازطبیعتِ بشری و عادات مردم، هرکس می‌تواند بیاموزد چطور خوش‌صحبت‌تر شود و روابطش را بهتر کند. همه باید بدانند که تأثیر اوّلیّۀ مثبت چقدر مهم است؛ که چطور زبان بدنشان تهدیدآمیز جلوه نکند و مثبت باشد؛ که چگونه بصورتی اثربخش، از کسی تعریف و تمجید کنند؛ و چطور مجهّز به اطّلاعاتی ارزشمند به مهمانی بروند. با دانش و مهارت، نه تنها در گفتگوهایتان احساس راحتتر و اعتماد به‌نفس بیشتری خواهید داشت، بلکه دوستان بیشتری خواهید یافت و از نردبان ترقّی زودتر بالا می‌روید.

 

نویسنده کتاب:  How to Talk to Anyone، لیل لوندز (Leil Lowndes)

در این کتاب خواهید آموخت:

  • چطور با یک پیام‌رسان، حسّ وحالِ ستایش و انرژی مثبت منتقل‌کنید؛

  • چطور مثل یک رئیس به مهمانی بروید؛ و

  • چطور خیلی خوب از کسی تعریف کنید!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۳۶
ساجد موسی زاده

دریافت
عنوان: زبان تخصصی مدیریت
حجم: 359 کیلوبایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۰۷
ساجد موسی زاده
مدیریت یک دقیقه ای
نویسنده: برانکارد اسپنسر جانسون
تلخیص: نادر شفیع‏زاده مظاهری

مقدمه: مدیریت یک دقیقه‏ای روشی تازه است برای به دست آوردن نتایج بهتر و مؤثرتر. نویسنده کتاب آقای برانکارد اسپنسر جانسون یک مدیر است که تا قبل از مطالعه کتابِ مدیر یک دقیقه‏ای یک مدیر با شگرد و روش ساده که اکثر مدیران از آن استفاده می‏کنند بود. ایشان بعد از خواندن کتاب ذکر شده تصمیم گرفت با نویسنده کتاب که خود از مدیرانی بود که توانسته بود از طریق این روش یک شرکت نامنظم را به یکی از بهترین مؤسسات تبدیل کند، ملاقات کند. ایشان پس از تماس تلفنی با مدیر یک دقیقه‏ای و مشخص کردن قرار ملاقات به دیدار مدیر موفق رفت. او مردی حدودا میانسال بود که پشت پنجره ایستاده بود. زمانی که برانکارد وارد اتاق شد، پس از تعارفات میان دو مدیر از او خواست که در مورد کتاب و روش کار و استفاده از آن برایش توضیح دهد؛ مدیر یک دقیقه‏ای که مردی خوش برخورد بود خواستة همکار جوان خود را پذیرفت و شروع به توضیح دادن نمود.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۱۵:۲۴
ساجد موسی زاده

160 نکته ی مدیریتی

1) در انجام کارها روی شیوه‌ای خاص تأکید نکنید. شاید کسی بتواند از مسیر کوتاه‌تر و بهتری شما را به مقصد برساند. 

2) توجه داشته باشید دانش و تجربه، هیچ کدام به تنهایی رهگشا نیستند، مثل اکسیژن و هیدروژن که از ترکیب معینی از آنها هوای تنفس ما تأمین می‌شود، می‌توان با آمیختن دانش و تجربه، راهکارهای حیاتی و استثنایی خلق کرد. 

3) از هر فرصتی برای استخدام و به کارگیری افراد برجسته استفاده کنید. 

4) به خاطر داشته باشید رعایت استانداردهای محیط کار در کارایی کارمندان مؤثر است. 

5) با فرق گذاشتن بیهوده بین افراد گروه، انگیزه کاری آنها را از بین نبرید. 

6) از مشورت و نظرخواهی با نیروی جوان ابایی نداشته باشید. 

7) با رفتارهای ضد و نقیض، اعتماد زیردستان را از خود سلب نکنید. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۱۵:۰۱
ساجد موسی زاده

حکایت دولت و فرزانگی
نویسنده : مارک فیشر

خلاصه کتاب:

فصل 1: حکایت مشاوره مرد جوان با خویشاوندی دولتمند: روزگاری جوانی هوشمند می‌زیست که می خواست دولتمند شود. او به ستارة بخت خود اعتقاد نداشت. آکنده از نومیدهای دیگر دست و دلش به کار نمی‌رفت.در این فکر و رؤیا بود که به کار جدیدی دست بزند و تنگناهای مالی‌اش را یکباره و برای همیشه از بین ببرد.او می‌خواست نویسنده شود تا داستانهایش او را دولتمند و پر آوازه کند، اما جرأت نداشت به کسی بگوید که چه رؤیایی در سر دارد.بارها تصمیم گرفته بود از کارش استعفا دهد اما نمی توانست، گویی شهامتی که درگذشته او را برای رسیدن به خواسته‌هایش یاری می‌داد از دست داده بود. روزی که به شدت احساس ناکامی می‌کرد ناگهان به کفر دیدار عمویی افتاد که بسیار دولتمند بو. شاید می‌توانست اندرزی دهد یا بهتر از ان پولی! عمویش او را بی درنگ پذیرفت اما قبول نکرد که به او وام دهد زیرا بر این باور بود بود که با یان کار به او کمکی نمی‌کند. پس از گوش سپردن به حکایت ناله و فغان جوا ناز او پرسید آیا فکر می کنی کسی که ده برابر تو در می‌آورد، هفته‌ای ده برابر تو کار می‌کند؟ خیر، بلکه باید در کارش رازی باشد که تو یکسر از آن بی خبری.عمویش تصمیم گرفت برای کمک او را نزد مردی بفرستد که به او دولتمند آنی می‌گویند. او این نام را برگزید زیرا مدعی است که پس از کشف راز حقیقی تحول، یک شبه دولتمند شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۴۱
ساجد موسی زاده

کیمیاگر
‏پائولو کوئیلو‏‫؛ مترجم: آرش حجازی

خلاصه کیمیاگر: جوان همراه گله اش در زمان غروب آفتاب به کلیسای متروکه و کهنه ای رسید . گله را در گوشه ای مهار کرد و خرقه اش را به زمین انداخت تا بخوابد.کتاب قطوری را که همیشه همراه داشت زیر سر گذاشت و شروع به شمردن ستارگان کرد . در خواب پسر بچه ای را دید که مشخصات گنجی نهفته، در اهرام مصر را به او می داد که متعلق به اوست . صبح به هنگام طلوع خورشید جوان بیاد آورد که هفته ی پیش نیز این رؤیا را دیده بوده است . بنابراین برای جستجویش مصمم شد . به شهر که رسید بدنبال زن کولی که خواب ها را تعبیر می کرد گشت و زن را در خانه ای متروکه در حاشیه ی شهر یافت ، داستان خوابش را برای زن تعریف کرد و زن هم که کمی از رمل وجادو سر در می آورد ، سعی کرد اول فکر جوان را بخواند و انگیزه اش را برای رسیدن به گنج محک زند . ولی جوان متوجه شد و خواست از پیش زن فرار کند . که زن با پیش نهادی جدید پسر را غافل گیر کرد ، زن به پسر گفت یک دهم گنجت را به من بده تا مکان گنج را به تو بگویم ولی پسر که از قبل سابقه ی دروغگویی های کولی ها را داشت حرفش را باور نکرد و از کلبه ی زن بیرون آمد .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۲۷
ساجد موسی زاده
خلاصه کتاب سرگذشت ارواح در برزخ
مؤلف: اصغر بهمنی پور

خلاصه کتاب: ناشر: انتشارات سعید نوین- تلخیص کننده: سیده زهرا مهاجریان مقدم- حالت احتضار:چند روز بود که درد سراسر وجودم را فرا گرفته بود و به شدت آزارم می داد. سرانجام مقدمات مرگ من با فرا رسیدن  حالت احتضار فراهم شد.  کم کم پاهایم را به سمت قبله چرخاندند. برخی دوستان اطرافم را گرفته و بعضی از آنها اشک در چشم هایشان حلقه بسته بود. چشمانم را به آرامی فرو بستم و در دریایی از افکار فرو رفتم. با خود اندیشیدم که عمرم را چگونه و در چه راهی صرف نموده و اموال هرچند اندک خود را از کدام راه به دست آورده و در کدامین مسیر خرج کرده ام.[1] فکرش به شدت آزارم می داد، از شدت اضطراب چشمانم را گشودم. در این هنگام ناگاه متوجه سفید پوش بلند قامتی شدم که دستانش را بر نوک انگشتان پاهایم نهاده بود و آرام و آهسته به سمت بالا می کشاند، در قسمت پاها هیچ گونه دردی احساس نمی کردم اما هرچه دستش به طرف بالا می آمد درد بیشتری در ناحیه فوقانی بدنم احساس می کردم گویا همه دردهای وجودم به سمت بالا در حرکت بود،[2] تا اینکه دستش به گلویم رسید. تمامی بدنم بی حس شده بود اما سرم چنان سنگینی می کرد که احساس کردم هر آن ممکن است از شدت فشار بترکد و یا چشمانم از حدقه درآید. لبهایم به آرامی تکانی خورد و چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم یکباره هیکلهای سیاه و زشتی مرا احاطه کردند و به اصرار از من می خواستند شهادتین را نگویم.زبانم سنگین و گویا لبهایم بهم دوخته شده بود. واقعاً درمانده شده بودم. دلم می خواست از این وضع رنج آور نجات می یافتم اما چگونه؟ از کدام راه؟ بوسیله چه کسی؟
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۳۳
ساجد موسی زاده
توصیه های پدرثروتمند ،پدر فقیر
نویسنده: رابرت کیوساکی،شارن لچتر- ترجمه: اشرف عدیلی 
تلخیص: هلاله احمدی

بی آنکه فکر کنم، پاسخ دادم:«برای این که اگر نمره های بالایی نیاوری، نمی توانی وارد کالج شوی.» او پاسخ داد:«کی می خواد بره کالج؟ من می خوام ثروتمند بشم!»من،با اندکی هراس مادرانه، به او گفتم:«اگر کالج نروی، نمی توانی شغل خوبی داشته باشی، و اگر شغل خوبی نداشته باشی، چطور می توانی برای ثروتمند شدن نقشه بکشی؟



کیوساکی ،رابرت،1947- م. kiyosaki.Rabert T
توصیه های پدرثروتمند ،پدر فقیر/رابرت کیوساکی،شارن لچتر،برگردان اشرف عدیلی ،ویراستار اصغر اندرودی – تهران:البرز،1382.
ISBN   964-442-255-0                                                             
فهرستنویسی براساس اطلاعات فیپا. 
عنوان اصلی:  
Rich dad, poor dad: what the rich teach their kids about 
mony that poor and middle class or not.                
1.امور مالی شخصی.2.سرمایه گذاری.الف.لشتر،شارن        
اشرف ، 1328 نادر    4پ9ک/197HG     
الف 1386
کتابخانه ملی ایران 
چاپ اول : بهار 1382/چاپ پنجم : پاییز 1386       چاپ :چاپخانه البرز  


بی آنکه فکر کنم، پاسخ دادم:«برای این که اگر نمره های بالایی نیاوری، نمی توانی وارد کالج شوی.»
او پاسخ داد:«کی می خواد بره کالج؟ من می خوام ثروتمند بشم!»
من،با اندکی هراس مادرانه، به او گفتم:«اگر کالج نروی، نمی توانی شغل خوبی داشته باشی، و اگر شغل خوبی نداشته باشی، چطور می توانی برای ثروتمند شدن نقشه بکشی؟»
پسرم پوزخندی زد و با تأسف سر جنباند. ما پیش از آن، بارها وبارها نیز چنین بحثی داشتیم. او سرش را پایین آورد و چشم از من برگرداند. پندهای مادرانه ام به گوش های ناشنوای او بی اثر بود!
با وجود این که هوش و اراده ای قوی داشت، همیشه جوانی مؤدب و قابل احترام نیز بود. حالا نوبت من بود که به سخنرانی او گوش کنم.« مادر، به اطرافت نگاه کن؛ثروتمندترین اشخاص، به دلیل داشتن تحصیلات عالی ثروتمند نشده اند. به زندگی«مایکل جردن» و«مدونا» توجه کن. حتی «بیل گیتس»هم که دانشگاه هاروارد را نیمه کاره رها کرد و مایکروسافت را بنیاد گذاشت، حالا در سی سالگی، ثروتمندترین مرد آمریکاست. یکی از بازیکنان بیسبال که سالیانه بیش از چهارمیلیون دلار درآمد دارد، حتی به عنوان آدم«کند ذهن» شناخته شده است!»
سکوتی طولانی میان ما حکم فرما شد. از قرار معلوم، من هم همان نصایح پدر و مادرم را برای پسرم تکرار می کردم. دنیای اطراف ما تغییر کرده، ولی نصیحت و توصیه ها عوض نشده است!
دیگر تحصیلات عالی وگرفتن بهترین نمره ها ملاکی برای موفقیت نیست! و انگار کسی، به جز بچه های من، متوجه این واقعیت نشده بود. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۳۱
ساجد موسی زاده
جراح دیوانه
یورگن توروالد


خلاصه کتاب : با شناسنامه - موضوع: رمان - رمان خارجی - تاریخ جهان - نویسنده: یورگن توروالد - مترجم: ذبیح الله منصوری ناشر: نگارستان کتاب - نوبت چاپ: هفدهم- تعداد صفحات: 334 صفحه - تیراژ: 2200 نسخه - قطع: وزیری گالینگور:  در کشور آلمان ، از قدیم ، کسی که عهده دار امور مالی یک دانشکده پزشکی و جراحی بود به اسم مشاور دانشکده خوانده می شد و بعد از جنگ جهانی دوم که آلمان به دو کشور آلمان شرقی و آلمان غربی تقسیم شد ، شغل مشاور دانشکده پزشکی و جراحی در آلمان شرقی از بین نرفت.
با این که دیگر در آلمان شرقی دانشگاه ها مثل گذشته استقلال نداشتند و همه تحت نظر حکومت آلمان شرقی بودند ، در هر دانشکده پزشکی و جراحی یک(مشاور) ، امور مالی دانشکده را اداره می کرد.
در روز پانزدهم ماه مه سال 1948 (میلادی) یک مشاور دانشکده پزشکی و جراحی به اسم (هال) وارد اطاق سرپرست بهداشت ، در برلن شرقی شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۵۶
ساجد موسی زاده
چرا اون خنگه پولدار شده، ولی من نشده ام؟
نویسنده: رابرت شمین

خلاصه کتاب: معصومه هرمزی- مترجم : علی مفتخر- ویراستار : مهدی زارع- او جسارت حماقت را دارد و این اولین قدم به سوی دانایی است. 
(جیمز گیبون هونکر) نکته : پولدارهای خنگ هیچوقت فکر نمی کنند و نمی گویند " من نمی توانم"، بلکه از خود می پرسند : " چگونه می توانم ؟ ". 
کلمه نمی توانم را از واژگان و ذهن خود کنار بگذارید.
این مطلب قابل ذکر است : قدرت خود باوری فرد همیشه بالاترازآن جیزی است که دیگران درباره او فکر می کنند.

مقدمه
این کتاب را به  3 بخش ساده تقسیم کرده
1. آمادگی : شما رو به دنبای "خنگ پولدار"(Rich Idiot) می برد.
2. هدف گیری : همچون نقشه ای است برای یافتن گنج ثروت.
3. آتش : در این مرحله ماشه رو میکشید، آتش می کنید و به هدف می زنید.
این کتاب ما رو با هشت راز آشنا  کرده که به دلایل درگیری کاری و مشغله فکری ، آنها را فراموش کرده.
این کتاب برای ما نکاتی را بیان میکند که به خاطر سپردن آنها مفید می باشد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۵۱
ساجد موسی زاده
خودآگاهی و استحمار
پدید آورنده: دکتر علی شریعتی

خلاصه کتاب : محمد قلعه نوعی- استحمار عاملی است برای انحراف یا اغفال ذهن از"خودآگاهی انسانی" و"خودآگاهی اجتماعی" ومشغول داشتن آن به هر"حق" یا "باطلی" "مقدس"یا "نا مقدس". استحمار کهنه "مذهب"بود و عامل استحمار نو"هرگونه جنگ زرگری". ونام های استحمار کهنه:زهد-اخلاق-شعر-قومیت پرستی-گذشته پرستی-فلسفه-شکر  ...ودر استحمار نو:تخصص و تحقیق-علم-قدرت-پیشرفت و آزادی جنسی- آزادی زن-تقلید و غیره.....

فریب بزرگ 
آگاه باشیم که " اشباع علمی " خود را از نظر فکری ، اشباع یافته  احساس نکنیم . که خیال کنیم که از نظر فکری به منتهای درجه یک انسان آگاه رسیده ایم . و این یک نوع فریب بسیار بزرگ است که خاص تحصیل کرده ها است . فریبی که یک آدم عامی کمتر دچار آن می شود تا یک عالم . خطر عالم شدن اما جاهل ماندن .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۴۰
ساجد موسی زاده
ساختن برای ماندن
نویسندگان: جیمز کالینز- جری پوراس

خلاصه کتاب: مترجم: مهندس فضل اله امینی- ناشر: نشرفرا- خلاصه کننده : عصمت شهابی- مقدمه: حفظ بقا راز هستی است! می سازیم تا بمانیم! نویسندگان با پژوهش در شرح حال شرکت های آرمانی دوازده باور عمومی را به چالش می گیرند. این کتاب نمونه ای است از یک طرح پژوهشی کامل وتطبیقی در یک مورد خاص و بازتابی است از بینش و نگرش شرکتهای موفق و ماندگاربه آثار و پیامد توجه به نیروی انسانی شاغل

فصل1
بهترین بهترینها

این کتاب درباره شرکتهای آرمانی است که فقط محدود به افزایش میزان بازگشت سرمایه در بلند مدت نبوده اند، بلکه  این شرکتها خود را با بافت جامعه در هم آمیخته اند. در واقع اینکار را چطور شروع کردند؟ و بر مشکلات چطور غلبه کردند؟، و چطور متمایز شدند؟ و چه درس هایی از آنها می توان آموخت؟
برای یافتن پاسخ این پرسشها، نویسندگان کتاب مارا به سفر اکتشافی(مطالعه ادامه کتاب) دعوت می کنند!
پیش از عرضه دستاوردها با سرنوشت چند افسانه رایج که در طی این پژوهش اعتبار و اصالت خود را از دست می دهند آشنا می شویم:

دوازده افسانه بی اعتبار
افسانه اول:   لازمه را ه اندازی شرکتهای بزرگ، داشتن ایده های بزرگ است.
واقعیت:  شروع کار و را ه اندازی هر شرکت با یک ایده بزرگ ممکن است فکری ناصواب باشد . از مجموع شرکتهای آرمانی فقط شمار اندکی کار را با فکر بزرگ آغاز کرد ه اند.
افسانه دوم:  لازمه شرکتهای آرمانی، رهبران کبیر، آرمان گرا و فرمند است.
واقعیت: در شرکت های آرمانی وجود رهبر فرمند و آرمان گرا اصلاً لازم نیست وحتی چه بسا در بلند مدت، وجود این نوع رهبران زیان آور نیز باشد.
افسانه سوم: اولین و مهمترین هدف شرکتهای موفق سودآوری است.
واقعیت: شرکت های آرمانی مجموع های از هدفها را با هم دنبال می کنند که پول درآوردن یکی از آنهاست، نه لزوماً هدف اصلی.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۰
ساجد موسی زاده
نویسنده: لوئیس گرستنر

خلاصه کتاب: مقدمه: در طول تاریخ کسب و کار مدون، کمپانی های زیادی تا مرحله سقوط و نابودی پیش رفته اند که بعضی از آن ها با تلاش های یک تیم مدیریتی جدید از نابودی نجات یافته اند.  IBM کمپانی معروفی است که موفق شد از مرز سقوط بازگردد و دوباره جایگاه خود را در رأس صنعت به دست آورد.  IBM در سال 1990 با 3 میلیارد دلار سود خالص سودآورترین سال خود را تجربه کرد. در حالی که در سال 1993 با از دست دادن 16 میلیارد دلار در آستانه فنا شدن قرار گرفت. در این هنگام یک مدیر لایق به نام لوئیس گرستنر مدیرعاملی کمپانی را به عهده گرفت و آن را از سقوط حتمی نجات داد. 

جلب نظر کردن 
لوئیس گرستنر در طول دوره زندگی اش مدیریت شرکت های مختلف را بر عهده داشت و یا حداقل به عنوان کارمند لایق وکاردان در شرکت ها خدمت می کرد. یکی از کمپانی هایی که او مدیرعاملش در زمان های قبل بود نامش امریکن اکسپرس بود. گرستنر مدتی بود که در شرکت آرجی آرنبیسکو مدیریت می کرد و توانسته بود شرکت را خوب اداره کند. روزی شخصی با نام جیم بورک با او تماس گرفت و تقاضای ملاقات رو دررو با او را کرد (بورک در شرکت جانسون اَند جانسون رهبری خوبی می کرد و همچنین عضویت در انجمن آمریکای بدون مواد مخدر را داشت و گرستنر تا حدودی با او آشنایی داشت و کارهای او را تحسین می کرد). بورک درهنگام ملاقات با گرستنر به او گفت که برایش پیشنهاد بسیار بزرگی دارد که او را به چالش بیشتری خواهد انداخت. او در ادامه با گرستنر گفت که بالاترین پست در کمپانی عظیم IBM به زودی خالی می شود و از گرستنر درخواست کرد که در مورد پذیرفتن آن شغل به تفکر وبررسی بپردازد. (علت تغییر مدیرعاملی شرکت IBM آن بود که شرکت دارای مشکلات بسیار جدی شده بود و احتمال دگرگونی داشت)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۰۱
ساجد موسی زاده

دکتر صادق زیبا کلام

بگذارید سخن را از اینجا شروع کنیم که اساسا چه شد من به سر وقت مسله ی عقب ماندگی ایران رفتم داستان بازمیگردد به سال های 1364-1363من در آن سالها وارد دوره دکترا در دانشگاه برادفورد انگلستان شده بودم و به دنبال نقطه شروعی برای تزم بودم من معتقد بودم که رمزوراز سقوط پهلوی وپیروزی انقلاب اسلامی علی رغم به دور از انتظار بودنش در مجموعه تحولات سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران نهفته است.
در بررسی ایران عصر قاجار در قرن نوزدهم بود که شکل و شمایل پرسشی که زمینه ساز نگارش ما چگونه ما شدیم گردید به تدریج در ذهنم شکل گرفت.معلومات من پیرامون ایران عصر قاجار مشابه سایر ایرانیان بود اما اتفاقی که برایم افتاد که یک چرا  در ذهنم پیدا شد چرا شاهان ما فاسد و بد بودندچرا شاهان فرانسه اینقدر فاسد و بد نبودند؟
همه ی معلومات و اطلاعات من پیرامون عصر قاجاردفعتا برایم بدل شد به یک علامت سوال:چرا ایران آن همه دچار ضعف، انحطاط ،بی خبری و عقب ماندگی  شده بود؟ این سوال به نوبه ی خود پرسش های دیگری را برایم رقم زد:آیا عقب ماندگی ایران امری طبیعی بود؟ آیا ایران همواره کشوری عقب مانده بود؟به دنبال یافتن پاسخ برای این پرسش ها بود که اقدام به مطالعاتی نمودم اما مشکلات نه تنها کاهش نیافت بلکه بیشتر شد. اثری را خواندم که در آن نشان داده شده بود که پادشاهان و حکام عصر قاجار چقدر فاسد،جاهل و وابسته بودند؟ این سوال برایم پیش آمد که چرا هر چه فرمانروایان خودکامه بود نصیب ما شد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۵۳
ساجد موسی زاده