ساجد

ساجد

خودسازی (تزکیه وتهذیب نفس)

پنجشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۲۶ ق.ظ

مقدمه: پروردگارا نور ایمان و یقین را بر دل ما بتاب و ما را از خواب غفلت بیدار کن تا به خود آییم و بقیه عمر گران مایه را همانند سابق به بطالت نگذارانیم. لازمه خودسازی و تزکیه نفس گوشه گیری وترک مشاغل دنیوی وعدم قبول مسئولیت های اجتماعی  نیست بلکه انزوا وعدم قبول مسئولیت های فردی واجتماعی منافی خودسازی و تکمیل و تهذیب نفس می باشد.


اسلام از مسلمین می خواهد در عین حال که در بین مردم زندگی می کند و به انجام وظایف فردی واجتماعی اشتغال دارند از خود غافل نباشند وبه خودسازی وپرورش و تهذیب نفس نیز عنایت کامل داشته باشند.

 

ناشر: انتشارات شفق
چاپ: قدس
انتشارات شفق آبان ماه 1372
خلاصه کننده : مریم طاهریان طبسی



تزکیه نفوس هدف بزرگ پیامبران


بزرگترین هدف پیامبران تهذیب وتزکیه و پرورش نفوس انسان ها بوده است. موضوع تعلیم وتربیت آن قدر مهم بوده که هدف ارسال پیامبران قرار گرفته وخدای متعال در این باره بر بندگانش منت نهاده است همان طور که خداوند در قرآن میفرمایند:"خدا بر مومنین منت نهاد که رسولی از خودشان برانگیخت تا آیات خدارا بر آنان تلاوت کند و نفوسشان را تزکیه نماید و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد گرچه قبلا در ضلالتی آشکار بودند."


بنابراین پیامبران آمدند تا نفوس انسان ها را از رذائل واخلاق زشت و صفات حیوانیت پاک و منزه سازند و فضائل و مکارم اخلاق را پرورش دهند. پیامبران آمدند تا به انسان ها درس خود سازی بیاموزند.


قال رسول الله علیه وآله:علیکم بمکارم الاخلاق فان الله عزوجل بعثنی بها(بحار/ج69ص375).

رسول خدا میفرمایند:"شما را به مکارم اخلاق توصیه می کنم زیرا خدا مرا به همین منظور فرستاده است."


اسلام نسبت به اخلاق عنایت خاصی داشته است و به همین جهت در قرآن آیات اخلاقی به مراتب بیش تر از آیات احکام دیده می شود.


اگر نماز واجب است وترک آن حرام وعقاب دارد وفای به عهد نیز واجب است وخلف وعده حرام است. دیندار واقعی و سعادتمند کسی است که هم نسبت به احکام و تکالیف تقید داشته باشد وهم نسبت به اخلاقیات.

اخلاقیات در سعادت و کمال معنوی و نفسانی از اهمییت بیشتری برخوردارند.



خود شناسی وخودسازی


انسان یک حقیقت است لیکن حقیقتی که دارای مراتب از وجود می باشد، از آن جا که میگوید و زن و شکل من غذا و رشد ونمو من، از مرتبه جسم نامی خویش خبر میدهد.از آن جا که می گوید حرکت وغضب من از مرتبه حیوانی خویش خبر میدهد واز آنجا که می گوید فکر اندیشه وعقل من از مرتبه عالی انسانی خویش خبر می دهد.

پس انسان من ها وخودهی گوناگونی دارد: خود جسمانی، خود نباتی، خود حیوانی و خود انسانی.

 

خداوند آفرینش انسان را در قرآن چنین توصیف می کند: ما انسان را از خلاصه ای از گل آفریدیم آن گاه او را نطفه ای گردانیده ودر جای استواری قراردادیم آنگاه نطفه را علقه وعلقه را گوشت نرم شده وآن گوشت را استخوان گردانیدیم سپس بر استخوان ها گوشت پوشاندیم آنگاه با دمیدن روح مجرد ملکوتی خلقتی دیگر انشا نمودیم. آفرین بر قدرت کامل بهترین آفرینندگان.


بنابراین اگر انسان خودسازی میکند باید خود انسانی خویش را بسازد و پرورش دهد نه خود حیوانی یا خود جسمانی.

 

روح انسانی ونفس حیوانی


آیات وروایاتی که درباره نفس انسان وجود دارد دو دسته اند:

دسته ی اول نفس را به عنوان یک گوهر گران بها می دانند که منشا همه ارزش های انسانی است وتوصیه شده که درحفظ وحراست آ ن بکوشند. ویسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی وما اوتیتم من العلم الا قلیلا(اسرا/85)
در قرآن میفرماید: ای محمد تو را از حقیقت روح سوال میکنند در پاسخ بگو روح از عالم امر پروردگار من است و آنچه از علم به شما دادند اندکی بیش نیست.

در این آیه روح به عنوان موجودی از عالم تجرد که بالاتر از عالم ماده است توصیف شده است.

دسته دوم آیات و روایاتی است که نفس را به عنوان یک موجود شرور یاد میکنند که باید سرکوبش کرد وگرنه اسباب بدبختی انسان را فراهم میکند.

همان طور که امام سجاد علیه السلام میفرماید: پروردگارا به تو شکایت میکنم از نفسی که همواره به بدی دستور می دهد و به گناه و خطا مبادرت می ورزد و به معصیت علاقه دارد و خودش را در برابر غضب تو قرار می دهد و مرا به سوی راه های هلاکت می کشاند.

ممکن است بعضی تصور کنند که انسان دارای دو نفس است یکی نفس انسانی و دیگری نفس حیوانی اما این اشتباه وغلط است زیرا در علوم به اثبات رسیده که انسان یک حقیقت بیش نیست و یک نفس بیشتر ندارد و چنان نیست که انسانیت و حیوانیت او از یک دیگر جدا باشد. اما نفس انسان دارای دو بعد وجود است در مرتبه پایین واجد همه صفات و آثار حیوان می باشد و در مرتبه عالی یک انسان است که از عالم ملکوت آمده است.


ارزش های انسانی


انسان دارای دو خود است خود حیوانی و خود انسانی. ارزش انسان به خود انسانی او است نه خود حیوانی. از این جهت که حیوان است ونیاز به آْب وغذا ومسکن و لباس دارد.

انسان به بقای خویش علاقه دارد و برای ادامه حیات ناچار است به آثار ولوازم زندگی حیوانی نز مقید باشد. پس اگر کسی به زندگی حیوانی اصالت داد و برای تامین خواسته ها و تمایلات حیوانی شبانه روز تلاش و جدیت نمود و هدف زندگی خویش را خوردن و ارضای غرائز حیوانی قرار داد به ضلالت و گمراهی افتاده است زیرا روح ملکوتی و عقل انسانی خویش را محبوس ساخته است و نمی تواند فضائل  و مکارم اخلاقی را بشناسد.

قرآن کریم در سوره ی اعراف آیه 179 میفرماید: محققا بسیاری از جن وانس را برای جهنم آفریدیم (که به سوی اختیار خود به جهنم می روند) زیرا قلب هایی دارند که با آن ها نمی فهمند و چشم هایی دارند که با آن ها نمی بینند و گوش هایی دارند که با آن ها نمی شوند اینان مانند چهارپایان بلکه گمراه ترند، اینان غافلند.

چه قدر زیان کارنند کسانی که نفس ملکوتی خود را فدای خواسته های حیوانی خود میکنند.

اما انسان فقط خود حیوانی ندارد بلکه یک خود انسانی نیز دارد که مجرد و ملکوتی اگر انسان باطن ذات و روح ملکوتی خود را بشناسد مشاهده میکند که از عالم کرامت و بخشش و عدالت و خیر و از عالم کمال آمده.

اگر انسان خواستار ارزش هایی از قبیل خیرخواهی و احسان باشدبه این جهت است که خودش را از عالم کمال می بیند.
مکارم و ارزش های اخلاقی عبارت است از یک سلسله کمالات روحانی ومعنوی که روح ملکوتی انسان تناسب آن ها را با نیازهای استکمالی خویش درک می کند.

راه و وسیله کمالات معنوی انسان ها یکی است و همه در شناخت ارزش ها و ضد ارزش ها مشابه آفریده شده اند.
قرآن در سوره شمس آیه 7 تا 10 آن می فرماید: قسم به نفس و آن که او را نیکو بیاراست و راه انحراف و تقوا را به او الهام کرد. پس هرکه نفس را تهذیب و پرورش داد به فلاح و رستگاری رسید و هرکس که او را با گناه و اخلاق زشت آلوده ساخت زیان برد.

پیامبران به این منظور آمدند تا فطرت انسان ها را به فضائل و مکارم اخلاقی رهنمود سازند.

امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: هرکس که نفس خویش را گرامی بدارد خواسته های نفسانی در نظرش پست خواهد شد.

پیامبران همواره سعی داشتند گوهر وجودی انسان ها را به آن ها یاد آوری کنند و به آن ها بگویند که همه کارهای آن ها حتی خوردن و خوابیدن و نگاه کردن و آشامیدن و زنده بودن و مردن آن ها همه اش اخلاق و قداست است.

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: معرفت نفس سودمندترین منافع می باشد.

وفرمود: هرکس نفس خود را شناخت کارش بالا گرفت.

در این صورت است که از یاس و ناامیدی نجات میابد و زندگی برایش ارزشمند و زیبا می گردد.


زندگی باطن


انسان در این دنیا یک زندگی ظاهری دارد که به جسم و تن او مربوط می شود یعنی میخورد و می آشامد و حرکت می کند و یک زندگی باطنی دارد که ممکن است به وسیله آن به سوی سعادت و کمال حرکت کند یا به سوی بدبختی و تاریکی و عذاب حرکت کند.

خدادر سوره روم آیه 7 در قرآن می فرماید: به ظاهر زندگی دنیا علم دارند ولی از زندگی آخرت (باطنی ) غافل می باشند.
و در سهمه شما به سوی وره جاثیه آیه 15می فرماید: هرکس عمل صالحی را انجام دهد برای نفس خودش انجام داده و هرکس کار زشتی مرتکب شود به زیان نفس خودش خواهد بود سپس همه شما به سوی پروردگارتان رجوع خواهید کرد.
انسان در این جهان به پرورش نفس و تامین زندگی اخروی خویش اشتغال دارد به وسیله کارهایی که در نفس اثر میگذارد پرورش میابد.

انسان به وسیله ایمان و عمل صالح در همین جهان حیات جدید و پاکیزه ای پیدا می کند که در جهان آخرت آشکار خواهد شد.

خدا در قرآن کریم می فرماید: هرکس عمل صالحی انجام دهد چه مرد و چه زن در حالی که ایمان دارد ما او را به زندگی پاک و زیبایی زنده خواهیم کرد.

بهشت و نعمت های بهشتی یا دوزخ و عذاب های دوزخی انسان در همین جهان و به وسیله عقائد واخلاق واعمالش درست می شود گرچه از آن ها غافل باشد ولی در جهان آخرت که یوم تبلی السرائر است حقیقت آشکار خواهد شد.

فعلیت نفس ما محصول کار وتلاش ما می باشد که با اخلاق واعمال ما درست می شود ونتیجه خوب یا بدش در جهان آخرت آشکار خواهد شد.

 

خود را چه میسازیم


روح ملکوتی انسان همان صورت جسمانی سابق است که تدریجا تکامل یافته تا به مرحله نازل روح انسانی یعنی انسان بالقوه رسیده است و حرکت و تکامل او در آن مرحله نیز متوقف نخواهد شد بلکه تا آخر عمر هم چنان ادامه خواهد یافت.
انسان وجودی است دو مرحله ای  یک مرتبه آن مادی است و به بدن تعلق دارد مرتبه دیگرش مجرد است و کارهای غیر مادی انجام می دهد.

جهالت ها و رذائل اخلاق و قساوت هایی که در اثر کارهای زشت به وجود می آید روح انسان را به انزوا کشانده  و او را در مسیر حیوانیت قرار می دهد.

تفسیر آیه یوم ینفخ الصور فتاتون افواجا از رسول خدا: ده دسته از امت من به صورت های مختلف محشور می شوند:
کسانی که به صورت میمون ظاهر می شوند سخن چینان هستند، کسانی که به صورت خوک محشور می شوند رشوه خوران و حرام خوران هستند، کسانی که واژگونه حرکت می کنند ربا خوران می باشند، آن ها که کور محشور می شوند افرادی هستند که در قضاوت وحکومت ستم می کنند، افراد کور و کر کسانی هستند که در رفتارشان خودپسند هستند، افرادی که زبانشان را می جوند علما وقضاتی هستند که اعمالشان با گفتارشان مطابقت ندارد، کسانی که دست و پا بریده هستند افرادی هستند که همسایگانشان را اذیت می کنند، افرادیکه به شاخه هایی از آتش به دار آویخته شده اند کسانی هستند که پیش سلاطین از مردم سعایت می کنند، افرادی که بویشان از مردار بدتر است کسانی هستند که در دنیا پیرو هوای نفس و لذت هستند وحق خدا را در اموالشان نمی پردازند و افرادی که لباس مسین بر تن دارند اهل تکبر و فخر فروشی هستند.

بنابراین اصول اخلاقی را باید مهم بدانیم چون زند گی باطنی و نفسانی انسان به آن بستگی دارد.


قلب در قرآن

در قرآن چیزهایی به قلب نسبت داده شده که با این جسم صنوبری شکل که در طرف چپ بدن قرار گرفته تفاوت دارد مثلا: فهم و تعقل ، ایمان، نفاق ، هایت یافتن و....

بیماری های قلب و نفس را نمی توان کوچک و ناچیز شمرد بلکه ممکن است از بیماری های جسم خطرناک تر باشند. بیماری های جسم محدود است و تا پایان عمر بیشتر ادامه ندارد اما بیماری قلب و نفس عذاب اخروی را به همراه دارد و سرنوشتی جز زندگی دردناک و سخت نخواهد داشت.

خداوند در سوره اسرا آیه 72 می فرماید: هرکس در این دنیا چشم باطنش کور باشد در آخرت نیز نابینا و گمراه تر خواهد بود.

خداوند می فرماید کفر و سرپیچی از حق قلب را تاریک و آلوده می سازند.

قلب شناسان الهی قلب ها را به سه دسته تقسیم کرده اند:

قلب کافر: قلب کافر واژگون است از فطرت اصلی خود منحرف شده است در این جهان به امور دنیا دلبستگی دارد.
قلب مومن: چراغ ایمان در قلب مومن روشن شده قلبش بینا است و جهان غیب و امور آخرت را با آن مشاهده می کند در چنین قلبی جز خدا و فرشتگان مقرب الهی کسی و چیزی جای ندارد.

قلب مومنی که گاهی به گناه نیز آلوده می شود: قلب چنین فردی مسدود نیست ولی به دلیل گناهی که کرده نقطه سیاهی در آن به وجود آمده است در این قلب هم فرشتگان راه یافته اند وهم شیاطین که فرشته او را به خیر دعوت میکند و شیطان او را به بدی دعوت میکند و این دو همواره درحال نزاع هستند.

قلب انسان در آغاز در ابتدا دارای مهربانی و رحمت خاصی است از ناراحتی دیگران ناراحت می شود و از ارتکاب گناه پشیمان می شود اما اگر برخلاف احساسات خود عمل کند تدریجا نابود می شود اگر مناظر دردناک را ببیند و هیچ عکس العملی را نشان ندهد تدریجا با آن ها مانوس می شود و ممکن به حدی برسد که ازٍ رنج و ناراحتی دیگران و فقر و شکنجه آن ها حتی خشنود هم می شود و لذت می برد.

اگر انسان بار اول گناه کند برای بار دوم آماده تر می شود و برای بار سوم مهیاتر می شود.

قرآن این افراد را دارای قساوت قلب می داند و میفرماید شیطان وارد قلب این افراد شده به طوری که هیچ امیدی به بازگشت و توبه برای این افراد وجود دارد.

خدادر قرآن می فرماید: وای بر کسانی که قلوبشان از یاد خدا قساوت یافته است چنین افرادی در ضلالت آشکار هستند.
طبیبان قلب پیامبران الهی هستند که طبیبان وکارشناسان ارواح اند که با افاضات الهی درمان نفس ها را خوب می دانند. آن ها انسان ها را را با خدا وجهان غیب آشنا می کنند.

قرآن به عنوان داروی شفابخش قلوب معرفی شده است.

خدارا در قرآن می فرماید: از جانب پروردگارتان موعظه نازل شده و شفا برای دردهایی که در سینه ها است.
امیرالمومنین نیز درباره قرآن می فرمایند: قرآن را بیاموزید که بهترین کلام ها است در آیاتش خوب بیندیشید که همانند باران بهار قلب ها را احیا می کند و از نور قرآن شفا بگیرید که دل ها را شفا می دهد.

 

تهذیب وتکمیل نفس

 

خودسازی را باید در دو مرحله انجام دهیم:

مرحله اول تهذیب نفس از بدی ها است یعنی از اخلاق زشت و گناه باید اجتناب کرد که این مرحله تصفیه و تخلیه می نامند.
مرحله دوم پرورش و تکمیل نفس است که این عمل را تحلیه می گویند یعنی پرورش و تکمیل و آرایش دادن.

 

تخلیه یا تهذیب نفس

 

در مرحله تهذیب نفس باید سه عمل انجام دهیم:

تهذیب نفس از عقاید باطل و افکار غلط و خرافات. تهذیب نفس از رذائل و اخلاق زشت. ترک معاصی وگناهان.
ما چون خودمان را بیمار نمی دانیم در صدد علاج هم نیستیم و این است بزرگترین مشکل ما بنابراین اگر به سعادت خودمان می اندیشیم باید برای حل این مشکل تلاش کنیم و به هر وسیله ممکن در شناخت انواع بیماری های نفسانی خودمان کوشش نماییم.

راه های تشخیص بیماری های نفس:

1- تقویت عقل : مرتبه عالی و ملکوتی انسان و منشا امتیاز انسان از سایر مخلوقات شده. عقل در احادیث به عنوان شریف ترین موجودات ومنشا تکالیف و ثواب معرفی شده است. 

امام محمد باقر علیه السلام فرمود: هنگامی که خدا عقل را بیافرید او را به سخن آورد و گفت: بیا پس عقل اطاعت و اقبال نمود سپس فرمود برگرد باز هم اطاعت کرد آنگاه فرمود به عزت و جلالم سوگند موجودی را که بهتر و محبوب تر از تو باشد نیافریدیم تورا کامل نمی کنم جز در کسی که او را دوست داشته باشم آگاه باش که امرونهی من به سوی تو توجه دارد و تو را نیز ثواب وعقاب می دهد.

پس این وظیفه ماست که در تقویت و تحکیم عقل خودمان تلاش وجهاد کنیم.

2- تفکر قبل از عمل: برای تقویت عقل باید جدا تصمیم بگیریم که قبل از انجام هر عملی خوب بیندیشیم و نتایج و آثار و عواقب دنیوی و اخروی آن را خوب بررسی کنیم تصمیم بگیریم که هیچ گاه عملی را بدون عاقبت اندیشی انجام ندهیم تا تدریجا به تفکر و عاقبت اندیشی عادت کنیم.

3- بدبینی به نفس: انسان اگر به باطن خویش درست بنگرد و صفات نفسانی خودش را منصفانه مورد بررسی قرار دهد غالبا می تواند به عیوب و بیماری های نفسانی خویش پی ببرد چون انسان از هر شخص دیگری نسبت به خودش آگاه تر است.

4- مراجعه به طبیب روحانی: انسان برای شناخت عیوبش می تواند به یک عالم اخلاق مراجعه کند وو تقاضا کند که عیوب نفسانی وصفات زشتش را تذکر دهد.اگر انسان چنین فردی را یافت باید خدارا برای این نعمت بزرگ سپاس گوید متاسفانه چنین افرادی کم یاب هستند.

5- مراجعه به دوست دانا وخیراندیش :دوست خوب ودانا وخیر اندیش یکی از نعمت های بزرگ بزرگ الهی است که در طریق تهذیب نفس وشناخت صفات زشت می تواند به انسان کمک کند.

6- از عیب دیگران پند گرفتن: یکی ازراه های شناخت عیوب نفسانی مواجه شدن با عیب دیگران است وقتی انسان عیبی را در دیگری دید بدون اینکه روی آن تکیه کند و در صدد انتقاد برآید درصدد عیب جویی خودش برآید وبه همین منظور نفس خودش را مورد بررسی قرار دهد.

در این صورت می تواند از دیدن عیب دیگران پند بگیرد و در تهذیب نفس خویش بکوشد.

رسول خدا می فرمایند: خوشبخت کسی است که از دیگران پند بگیرد.

7- از انتقاد پند گرفتن: انسان در برابر انتقادات دشمنان به یکی از دو نحو می تواند برخوردکند: یکی اینکه حالت دفاع به خود بگیرد وبه بهانه اینکه از دشمنان صادر شده و قصد خیر ندارند به هر وسیله ممکن ازخودش دفاع کند و صدای آن ها را خاموش کند چنین شخصی نه تنها عیبش را اصلاح نکرده بلکه به خطاها و اشتباهات دیگری نیز آلوده خواهد شد.
دوم اینکه: به انتقادات دشمنان خوب گوش دهد انوقت به قصد حقیقت جوئی به نفس خودش مراجعه می کند و منصفانه مورد بررسی قرار می دهد اگر دید انتقاد دشمن صحیح بوده و نفس خودش معیوب بوده فورا درصدد اصلاح خویش برمی آید.

8- علائم بیماری قلب: اگر انسان ببیند به خدا توجه ندارد از عبادت و دعا لذت نمی برد خدا را دوست ندارد و شیفته جاه و مقام و ثروت و املاک و زن و فرزندان است از احسان و خدمت به خلق خدا لذت نمی برد چنین شخصی باید بداند که نفسش واقعا بیمار است پس باید درصدد اصلاح خود برآید.

بعد از اینکه بیماری های نفسمان را شناختیم و یقین پیدا کردیم که بیمار هستیم باید معالجه را فورا شروع کنیم و مهم ترین موضوع در این مرحله تصمیم و اراده است.

اگر واقعا بخواهیم که خودمان را از بدی ها و اخلاق زشت تهذیب سازیم می توانیم ولی اگر موضوع را کوچک بشماریم و تصمیم نگیریم بهبود و سلامت غیرممکن خواهد بود.

در این مرحله است که شیطان و نفس اماره وارد عمل می شوند و به انواع حیله ها متوسل می گردند تا ما را از تصمیم منصرف سازند.

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: عقل و شهوت ضد یک دیگر می باشند علم از عقل پشتیبانی می کند هوی وهوس ها شهوت را تایید می نماند نفس میدان تنازع و تاخت و تاز این دو نیرو است هریک از این دو بر دیگری غلبه کرد نفس را به تسخیر خود درمی آورد.

منشا تمام اعمال وحرکات و گفتار و خوبی ها و بدی های انسان نفس است اگر نفس اصلاح شد دنیا و آخرت انسان تامین و آباد است و اگر به فساد کشیده شد منشا بدی ها خواهد بود و هلاکت دنیوی و اخروی را در پی خواهد داشت.
حضرت علی فرمودند: بر نفس خودتان مسلط شوید و او را از معاصی باز دارید تا کشیدن او به سوی طاعات سهل و آسان گردد.


جهاد با نفس


جهاد با نفس یک جنگ مهم و سرنوشت ساز است جنگی که چگونه زیستن ما در دنیا و آخرت و چگونه بودن وحتی چه بودن ما به آن بستگی دارد. اگر ما با جهاد نفسمان را مغلوب نسازیم و زمامش را در دست نگیریم او ما را مغلوب میکند و به هر طرف خواست می کشد.

بنابراین باید گفت جهاد با نفس مهم ترین و دشوارترین وظیفه ای است که بر عهده سالکین الی الله نهاده شده است و هر چه در این راه نیرو صرف کنند ارزش دارد.

حضرت علی می فرمایند: با تداوم جهاد بر نفس خودتان مسلط شوید.

جهاد با نفس آن قدر مهم بوده که پیامبر گرامی اسلام آن را به عنوان جهاد اکبر یعنی جهاد بزرگتر معرفی نموده است آن قدر مهم بوده که حتی از جهاد مسلحانه هم بزرگتر معرفی شده است.

پیامبر اکرم در وصیتش به حضرت علی فرمود: یا علی بهترین جهادها جهاد کسی است که صبح کند در حالی که قصد ستم به احدی را نداشته باشد.

درست است که جهاد با نفس بسیار دشوار است و نیاز به استقامت، پایداری، هوشیاری و مراقبت دارد به هر حال امری است ممکن و برای سعادت انسان کاملا ضرورت دارد و اگر تصمیم بگیرد و شروع کند ازجانب خدا تایید خواهد شد.
خدا در قرآن می فرماید: کسانی که در راه ما جهاد کنند آن ها را به راه های خودمان هدایت خواهیم کرد.

اسلام عقیده دارد که باید اصلاحات را از داخل وجود انسان ها شروع کرد خود نفوس را برای تهذیب نفس و رعایت بهداشت روانی آماده ساخت و به آن ها ماموریت داد تا مراقب خودشان باشند. این خود یکی از اصول مهم تربیتی اسلام به شمار می رود.

حضرت صادق علیه السلام به مردی فرمود: تو طبیب نفس خودت قرار داده شده ای درد برایت بیان شده وعلامت صحت را برایت بیان کرده اند دوا هم به تو معرفی شده است پس ببین چه گونه در معالجه نفس خود قیام می کنی.


مراحل تهذیب نفس


1- پیشگیری: نوجوان و جوان اگر تصمیم بگیرند که نفس خویش را تهذیب نمایند و از ارتکاب گناه و رذائل اخلاق بپرهیزند تا حدی برایشان آسان است چون جنبه پیشگیری دارد و پیشگیری از ترک عادت به مراتب آسان تر می باشد.
بنابراین انسانی که به سعادت خویش می اندیشد باید به طور جدی در برابر خواسته های نفس مقاومت نماید و از ارتکاب گناه گرچه یک مرتبه هم باشد جدا خودداری نماید.

به هر حال راه پیشگیری بهترین و آسان ترین راه هاست  و هرچه انسان در راه این تلاش جدیت کند ارزش دارد.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: برهوای نفس خودت غلبه کن قبل از اینکه نیرومند گردد که اگر قوی شد تو را مسخر سازد و به هر طرف خواست می کشد در آن صورت نمی توانی در برابرش مقاومت نمایی.

2- ترک دفعی: اگر از مرحله پیش گیری گذشته و نفس به گناه آلوده گشته است نوبت به پاکسازی می رسد.
پاکسازی را به چند طریق می توان شروع کرد که بهترین آن ها انقلاب درونی و ترک دفعی و کلی است انسانی که به گناه و رذائل اخلاق آلوده است می تواند یک مرتبه به سوی خدا توبه کند و قلبش را از گناهان وآلودگی ها بشوید و پاک پاکیزه سازد و خانه دل را برای نزول فرشتگان مقرب الهی بازکند.

امام باقر علیه السلام فرمود: در قیامت همه چشم ها گریانند مگر سه چشم: اول چشم کسی که شب ها در راه خدا بیداری کشیده باشد. دوم چشمی که از خوف خدا گریه کرده باشد. سوم چشمی که از محارم خدا چشم پوشی نموده باشد.

3- ترک تدریجی: اگر آن همت و توان را در خودمان سراغ نداریم که یک مرتبه همه گناهان را ترک کنیم می توانیم تصمیم بگیریم این عمل را تدریجا انجام دهیم.

ابتدا به عنوان آزمایش از ترک یک یا چند گناه شروع می کنیم و آن قدر ادامه می دهیم تا در مورد ترک آن بر نفسمان پیروز گردیم و ریشه آن ها را قطع کنیم.


اموری که در تهذیب نفس کمک می کند:


1- تفکر: یکی از موانع مهم تهذیب نفس غفلت است که دوای این درد تفکر، عاقبت اندیشی وتقویت نیروی ایمان می باشد. برانسان لازم است همواره مراقب نفس خویش باشد و مرگ را هیچ گاه فراموش نکند و به عذاب های سخت دوزخ بیندیشد. حضرت علی علیه السلام فرمود: هرکس قلبش را با تداوم فکر آباد سازد افعالش در باطن وظاهر خوب خواهد بود.

2- تادیب ومجازات: برای اینکه در تهذیب نفس و ترک گناه پیروز شویم می توانیم از تنبیه و تادیب و مجازات استفاده کنیم در آغاز نفس خودمان را مورد خطاب و تهدید قرار می دهیم که من تصمیم گرفته ام گناهان را ترک کنم که اگر با من همکاری نکنی مثلا اگر غیبت کردی یک روز روزه می گیرم.

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: به تادیب نفس خودتان قیام کنید و اورا از شدت عادت ها باز دارید.

3- توجه به کرامت ذات وتقویت ارزش های انسانی: توجه به کرامت روح انسانی و پی بردن به ارزش وجودی و مقام شامخ او می تواند در تهذیب نفس از رذائل و گناهان به ما کمک کند.

به طور کلی برای تهذیب نفس و مبارزه با اخلاق زشت باید دو کار انجام دهیم اول اینکه به خواسته ها و تقاضاهای ان پاسخ مثبت ندهیم تا تدریجا ریشه اش خشک شود. دوم اینکه صفت نیک مخالف آن را تقویت کنیم وعمل بر طبق آن را بر نفسمان تحمیل نماییم تا تدریجا به آن عادت کنیم و به صورت ملکه و خلق و خوی ثابت درآید و رذیله را ریشه کن کند.
امیرالمومنین می فرمایند: شهوت های نفسانی بیماری های کشنده هستند و بهترین دوای آن ها انتخاب صبر وخودداری از آن هاست.

4- ترک معاشرت با دوستان بد: انسان موجودی است اثر پذیر و مقلد بسیاری از صفات و رفتارش را از انسان های دیگر که با آن ها در ارتباط است فرا می گیرد.

کسی که درصدد تهذیب نفس است اگر دوستان وهم نشینان بدی دارد باید حتما معاشرت با آنان را ترک کند زیرا با حفظ دوستان ناصالح ترک گناه بسیار دشوار است دوستان بد اراده انسان را در تهذیب نفس سست می کنند و او را به گناه و فساد ترغیب می نمایند.

حضرت صادق می فرماید: برای مسلمان سزاوار نیست که با افراد فاسق واحق و دروغ گو دوستی کند.

5- دوری از موارد احتمال لغزش: برای کسانی که در صدد تهذیب نفس و ترک گناه هستند ضرورت دارد که چشم گوششان را از مناظر شهوت انگیز و فساد و انحراف و گناه ممنوع سازند در چنین مجالسی شرکت نکنند در غیر این صورت همواره در معرض خطا و لغزش و گناه خواهند بود.

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: تفکر در معصیت تو را به وقوع در آن تشویق می کند.



خودخواهی ریشه همه مفاسد


آدم خودخواه فقط خود حیوانی خویش را می خواهد و بس. محور تمام افعال کردار و گفتارش تامین خواسته ها و تمایلات حیوانی خواهد بود.

علمای اخلاق صفت خودخواهی را به عنوان ام الفساد و ریشه همه رذائل و گناهان معرفی کرده اند و در تهذیب نفس باید با آن مبارزه نمود.

آدم خودخواه حق و عدالتی را می خواهد که به نفع او و در مسیر خواسته هایش باشد و اگر به ضرر او تمام شود خواستار چنین عدالتی نیست بلکه به خود حق می دهد با آن مبارزه هم بنماید و از مکارم و فضائل و کمالات حقیقی محروم گشته.

خودخواهی درجات مختلفی دارد که بالاترین مرتبه اش خودپرستی است که اگر با آن مبارزه نشود به حدی می رسد که نفس اماره را معبود قرار می دهد و در حد پرستش مطیع خواسته هایش می گردد.

در آیات و روایاتی از دنیا مذمت شده و به عنوان لهو و لعب و متاع غرور معرفی شده که مومن باید از آن اجتناب کند.
در قرآن می فرماید: هرکس که خواستار متاع دنیا باشد بهره مندش می کنیم و هرکس که طالب ثواب آخرت باشد برخوردارش می گردانیم.

از کسب وکار و تحصیل و روزی حلال نه تنها مذمت نشده بلکه در دهها روایت از بهترین عبادت ها شمرده شده است.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: کسی که برای تحصیل روزی خانواده اش تلاش کند مانند کسی است که در راه خدا جهاد کند.

در احادیث حقیقت دنیا چنین معرفی شده است که فانی و گذراست خانه بین راه و محل عبور است. دار غرور و فریب و نیرنگ است انسانها برای انجا خلق نشده اند بلکه برای جهان آخرت آفریده شده اند انسان در این جهان آمده تا با علم و عمل انسانیت خویش را پرورش دهد و برای جهان آخرت توشه ای تهیه نماید.

تفاوت اهل دنیا با اهل آخرت در این نیست که ثروتمند باشد یا فقیر، مسئولیت های اجتماعی را بپذیرد یا نپذیرد، در بین مردم زندگی کند یا گوشه گیر باشد، بلکه تفاوت اساسی در این است که توجهش به دنیا باشد یا خدا.
امیرالمومنین عله السلام فرمود: دنیا محل عبور است نه خانه قرار و مردم در آن دو گونه اند: یکی مردی که نفس خودش را با اشیا بی ارزش دنیا معامله می کند و آن را ذلت و هلاکت می افکند و دیگر کسی که نفس انسانی خودش را می خرد و آزاد می سازد.


تقوی عامل مهم تزکیه


تقوی فقط به معنی ترک گناه نیست بلکه عبارت است از یک نیروی درونی وقدرت ضبط نفسانی که در اثر تمرین و ریاضت های مداوم برای نفس حاصل می شود ونفس را آن چنان نیرومند می سازد که مطیع فرمان های الهی خواهد بود.
تقوا از عوامل بسیار مهمی است که حتی در مکتب اسلام و در قرآن از آن یاد شده است همان طور که خداوند در قرآن کریم میفرمایند: گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.

تقوا در نهج البلاغه به عنوان رئیس اخلاق و بزرگترین وسیله سعادت معرفی شده است.

در بعضی از احادیث تقوا به عنوان داروی شفا بخش انسان معرفی شده است.

همان طور که امیزالمومنین می فرمایند: همانا که تقوا داروی شفابخش بیماری قلب های شما و روشنگر کوری دل ها و شفابخش بیماری بدن ها و اصلاح کننده فساد سینه ها و پاک کننده  آلودگی ها ی نفس و جلا دهنده ی پرده های دیدگان و آرامش بخش اضطرا ب های درونی و روشن کننده ی تاریکی های شما می باشد.

اصل عبادت این بوده که مردم با انجام دادن آن با تقوا شوند. و تقوا در اسلام آنقدر اهمییت دارد که به عنوان ملاک قبول سایر اعمال معرفی شده است.

در قرآن می فرمایند: خدا (عمل های نیک ) را فقط از متقین قبول می کند.

تقوا از وقایه گرفته شده که به معنای حفظ و نگه داری است. تقوا یعنی خود نگه داری و کنترل نفس.

هر ترک گناهی را تقوا نمی گویند بلکه ملکه ترک گناه و نیروی کنترل و ضبط نفس را تقوا می دانند.

تقوا قلعه محکمی است که انسان را از هوی و هوس های نا مشروع نفسانی حفظ می کند.

خدا در قرآن می فرماید: ولباسٌ التقوی ذالک خیرٌ(اعراف/26).

تقوا در قرآن و احادیث به معنای ترس و ترک گناه نیز است اما اینها از لوازم تقوا هستندنه خود ان.

تقوا در آیات و احادیثی به انسان بصیرت و بینش صحیح می دهد تا مصالح واقعی دنیا وآخرت خود را تشخیص دهد و دنبال کند.

خداوند در قرآن می فرمایند: ای اهل ایمان اگر تقوا پیشه کنید خدا برای شما فرقان قرار می دهد. یعنی دیده بصیرت می دهد تا طریق سعادت و شقاوت و مصالح و مفاسدتان را تشخیص دهید.

تقوا موجب ازدیاد بصیرت است اما در شناخت باید ها و نباید ها نه در عقل نظری و درک حقائق. این طور نیست که آدم بی تقوا از درک مسائل ریاضی وطبیعی ناتوان باشد اما با این حال تقوا در فهم و تیزهوشی می تواند موثر باشد.

همچنین تقوا می تواند در حل مشکلات و غلبه بر دشواری ها به انسان کمک کند.

ممکن بعضی افراد تصور کنند که تقوا باعث جلوگیری از آزادی می شود و برای فرد محدودیت به وجود می آورد ولی این درست نیست بلکه تقوا سبب آزادی و عزت افراد میشود و اسلام انسان بی تقوا را مانند اسیر و برده می داند.

امیرالمومنین می فرمایند:هرکس به تقوا توسل جوید شداید و دشواری ها بعد از نزدیک شدن  از وی دور گردند امور تلخ برایش شیرین شوند امواج متراکم گرفتاری ها از اطرافش پراکنده گردند و دشوار ها برایش سهل گردد.
کسی که هوای نفس شخصیت انسانی و گوهر گرانبهای عقلش را مغلوب و در بند انداخته است برای آزادی او جز تقوا راه دیگری وجود ندارد پس تقوا محدودیت نمی آورد بلکه به انسان آزادی می بخشد.

در قرآن می فرماید: آیا می بینی کسی را که خدایش را هوای نفس خودش قرار داده و با اینکه علم دارد خدا او را گمراه نموده و بر گوش او مهر نهاده و بر چشمش پرده ظلمت کشیده است پس چه کسی بعد از خدا او را هدایت می کند؟ آیا پند نمی گیرید.

بیماری های جسمانی نفس را ناراحت و پشیمان می کند و بیماریهای نفسانی در جسم واعصاب انسان تاثیر میگذارند. حتی منشا بسیاری از بیماری های جسمانی مثل سوء هاضمه، سردرد و دل درد ممکن است به دلیل همین اخلاق زشت مثل حسد خودخواهی و طمع باشد.

بنابراین می توان گفت که تقوا در درمان بیماری های جسمانی و روانی انسان و بهداشت و سلامت او تاثیر بسزایی دارد.
حضرت علی علیه السلام درباره تقوا می فرمایند: تقوا درمان بیماری های اجسام شما و اصلاح کننده فساد قلوب شما و پاک کننده آلودگی های نفوس شما است.

پس تقوا باعث بصیرت و بینایی عقل می شود و نیروی درک را تقویت می کند. تقوا محدودیت نیست بلکه مالکیت و کنترل نفس است.


اوصاف متقیین

 

برای اینکه صفات متقیین را بیشتر بشناسیم به خطبه همام در نهج البلاغه می رویم:

متقیین در دنیا اهل فضیلت هستند در لباس پوشیدن و راه رفتن متواضع اند در نظر آن ها غیر خدا کوچک جلوه می کند بدنهای آن ها لاغر و حاجت هایشان اندک و نفوس آن ها عفیف است دنیا می خواهد آن ها را اسیر کند اما آن ها جانشان را می خرند و آزاد می سازند.

شبانگاه برای نماز ایستاده آیات قرآن را با تامل و اندیشه می خوانند. وقتی به آیه ای برخورد میکنند که در آن تشویق است امیدوار می شوند و وقتی به آیه ای می رسند که در آن ترس و بیم است با گوش دل به آن توجه میکنند.

هنگامی که روزی فرارسد بردبار و دانا و نیکوکار و با تقوا هستند. میگوید دیوانه اند اما تفکر بر قیامت آن ها را این چنین از خود بیخود کرده است. اعمال زیادشان را زیاد نمی دانند.

هرگاه یکی از آنان مورد ستایش قرار گیرد از آنچه در موردش گفته شده می ترسد و می گوید: من خودم را از دیگران بهتر می شناسم و پروردگارم از خودم به من آگاه تر است. خدایا مرا به آن چه درباره ام می گویند مواخذه نکن و برتر از آن چه می پندارند قرارم بده و گناهانم را که دیگران نمی دانند ببخش.

از نشانه های دیگر اهل تقوا این است که در فقر آراسته و برومند در سختی ها شکیبا است .

عمل صالح را انجام می دهد ولی در عین حال ترسان است. آرزوهایش کوتاه و خطاهایش کم است.

مردم به احسان و نیکوکاریش امید دارند و از شرورش در امان اند.

از دشنام دادن اجتناب می کند. با نرمی سخن می گوید و کار زشت از او دیده نمی شود. به حق اعتراف می کند قبل از اینکه شاهد شهادت بدهد. به همسایه زیان نمی رساند در راه باطل قدم نمی گذارد و از حق خارج نمی شود. اگر خندید صدای خنده اش بلند نمی شود.

دوری او از اشخاص در اثر زهد و عفت می باشد و نزدیک شدنش از جهت خوش خویی ومهربانی است. دوری کردنش به واسطه تکبر وخودبینی نیست و نزدیک شدنش از راه مکر و فریب نمی باشد و...... .


مراقبت عامل مهم تهذیب وکنترل نفس


از آیات قران و احادیث برگرفته شده است که همه حرکات و رفتار انسان ها و حتی نیت های آنان نیز در نامه عملشان ثبت می شود و در قیامت به حساب اعمالشان رسیدگی می شود.

در قیامت به طور دقیق تمام اعمال افراد چه کوچک و بزرگ مورد رسیدگی قرار می گیرد.

خداوند در قرآن می فرمایند در روز قیامت مردم دسته دسته خارج می شوند تا اعمالشان را مشاهده کنند پس هرکس ذره ای کار خیر انجام داده باشد آن را خواهد دید و هرکس ذره ای کار شر انجام داده باشد آن را مشاهده خواهد نمود.

قیامت در قران به عنوان یوم الحساب و خدای متعال به عنوان سریع الحساب توصیف شده است. در این روز اعضا و جوارح انسان و پیامبران و فرشتگان و حتی زمین شهادت می دهند هم در اضطرابند که عاقبت آن ها چه می شود.

در قیامت حساب در مراحل مختلف و متعدد انجام می شود و در هر موقف از چیزی سوال می شود سخت ترین مواقف موقف مظالم می باشد در این موقف از حقوق حق الناس و ظلم ها و ستم ها سوال می شود باید در آن جا کاملا تصفیه حساب شود و هرکس باید بدهکاری هایش را به طلبکاران بپردازد متاسفانه در ان جا مالی در اختیار انسان نیست تا دینش را ادا کند باید از حسنات خود بردارد و اگر نداشت به ناچار باید از گناهان طلبکارانش برای خود بردارد.

طول سختی ها برای همه افراد یکسان نیست و برای بندگان شایسته الهی کوتاه خواهد بود.

پیامبر اکرم در جواب شخصی که از طول روز قیامت سوال کرد فرمود: به خدا سوگند بر مومن آنقدر سهل و آسان خواهد بود که از خواندن نماز واجب هم آسان تر خواهد گذشت.

انسان تدریجا به مرگ نزدیک می شود جوانی به پیری و سلامتی به بیماری تبدیل می شود اگر برای آخرت خود توشه ای فرستاد زیان نکرده اما اگر جوانی و سلامتی خود را تلف کند برای آخرت خود ذخیره ای نکرده پس بزرگترین زیان را کرده است واین ضرری است که قابل جبران نیست.

امیرالمومنین می فرمایند: هرکس به حساب نفس خویش برسد عیوبش را درک می کند و به گناهانش احاطه میابد پس از گناهان توبه می کند وعیوبش را اصلاح می نماید.

بنابراین حساب نفس را در سه مرحله باید انجام دهیم تا تدریجا به آن عادت کند و تسلیم گردد:
1)مشارطه و پیما ن گیری: می توانیم یک یک اعضا و جوارح را مخاطب قرار داده از آن ها پیمان بگیریم که مرتکب گناه نشوند و عمل صالح انجام دهند. و اگر شیطان و نفس اماره بخواهند ما را منحرف کنند باید در برابرشان مقاومت کنیم.
2) مراقبت: انسان مراقب همواره به یاد خداست و خود را همواره در محضر خدا می بیند و اگر خواست گناهی هم مرتکب شود فورا به یاد خدا و حساب قیامت می افتد و ترک می کند.

حضرت علی می فرمایند : هرکس که در داخل نفسش بازدارنده ای داشته باشد از جانب خدا برایش حافظی گمارده می شود.
3)حساب اعمال: این مرحله حسابرسی اعمال روزانه است لازم است انسان ساعتی را برای حساب اعمال روز تعیین کند و چه بهتر که این ساعت به هنگام خفتن و فراغت از کلی اعمال روزانه باشد.

با کمال دقت و همانند یک شریک تمام کارهای روزانه را با نفس مورد حساب و مواخذه قرار دهد البته اگر نتیجه محاسبات را در دفتری یاداشت کند بهتر است.

امام صادق علیه السلام فرمود: قبل از اینکه در قیامت به حسابتان رسیدگی شود در همین دنیا به حساب خودتان برسید زیرا در قیامت در پنجاه موقف به حساب بندگان رسیدگی می شود که هر موقفی هزار سال طول می کشد سپس این آیه را خواند در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال می باشد.

انسان موقع حساب باید به نفس خود اعتماد کند و خوشبین باشد زیرا نفس فریبکار است گناهان را به فراموشی می سپارد و کوچک جلوه می دهد و عبادت های کوچک را بزرگ جلوه می دهد و انسان را مغرور می سازد.


توبه یا تهذیب وپاکسازی نفس


شخصی که اصلا به گناه آلوده نشود و با همان صافی و پاکی باقی بماند از گناهکاری که بعدا توبه کند بهتر است اما اگر انسان به گناه آلوده شد نباید از رحمت خدا مایوس گردد و باید توبه نماید.

خدا در قرآن می فرمایند: به بندگان من که بر خود ستم کرده اند بگو از رحمت خدا مایوس نشوید که همه گناهان را می امورزد او بخشنده مهربان است.

توبه عبارت است از ندامت و پشیمانی از اعمال گذشته کسی را می توان واقعا توبه کننده نامید که واقعا از گناهان گذشته اش پشیمان باشد.

رسول خدا می فرمایند: ندامت و پشیمانی توبه است.

با وجود سه علامت توبه را می توانیم واقعی و حقیقی بدانیم:

اول) قلبا از گناهان گذشته بیزار باشد.

دوم) تصمیم جدی داشته باشد که در آینده مرتکب گناه نشود.

سوم) اگر در اثر گناه کاری را انجام داده که قابل جبران است تصمیم بگیرد آن را جبران کند.

بنابراین توبه از هرچیزی برای ما ضروری تر می باشد. پس گناهان گذشته را به یاد آوریم به عاقبت خود بیندیشیم حساب اعمال و شرمندگی در حضور خدای قهار و رسوایی در بین فرشتگان و خلائق و سختی های قیامت و سرانجام عذاب های دوزخ را در نظر مجسم سازیم و با توبه به خداوند برگردیم.

خداوند پیامبران را فرستاده تا مردم را هدایت کنند پس ما را برای جهنم و عذاب نیافریده است بلکه برای سعادت و بهشت آفریده است پس اگر توبه واقعا درست باشد حتما مورد قبول حق واقع می شود.

امام محمد باقرمی فرمایند: توبه کننده از گناه مانند کسی است که اصلا گناه نکرده باشد و کسی که به گناه کردن همچنان ادامه می دهد و بر زبان کلمه استغفار جاری می کند همانند مسخره گر می باشد.

شیطان آن قدر حیله گر است که گاهی انسان را درمورد توبه هم فریب می دهد ممکن است انسان گناهکار در مجلس دعا شرکت کند و اشک بریزد و شیطان در اینجا می گوید تو دیگر توبه کردی و از گناهان پاک شدی در صورتی که نه قلبا از گناه پشیمان شده و نه تصمیم گرفته که در آینده مرتکب گناه نشود چنین عملی توبه واقعی نیست و باعث تطهیر فرد نمی شود چنین فردی از راه گناه بازنگشته و به سوی خدا رجوع نکرده است.

گناهان را می توان به دو دسته تقسیم کرد:

الف- گناهان اخلاقی: اخلاق زشت نفس را آلوده می کند و از پیمودن صراط مستقیم انسانیت باز می دارند.

ب- گناهان عملی :گناهان عملی مثل دزدی قتل نفس زنا گناهان معروفی هستند که انسان باید از آن ها اجتناب کند و در صورت ابتلا توبه نماید وبه سوی خدا بازگردد.

رسول خدا می فرمایند: گاهی تاریکی برقلب من عارض می شود به همین جهت در شبانه روز هفتاد مرتبه استغفار میکنم.


تحلیه یا پرورش وتهذیب نفس


در علوم عقلیه به اثبات رسیده که نفس انسان پیوسته در حال حرکت است درآغاز کامل نیست بلکه تدریجا گوهر ذات خودرا پرورش می دهد.

حرکت انسان یک حرکت واقعی است نه اعتباری این حرکت مربوط به روح مجرد اوست نه جسم و تن او این حرکت ذاتی است نه عارضی در این حرکت گوهر ذات انسان حرکت می کند و دگرگون می شود.

قرآن انسان ها را به سه دسته تقسیم می کند: اصحاب میمنه ، اصحاب مشامه وسابقون که دسته سوم را به عنوان مقربین توصیف می کند.

اصحاب میمنه یعنی سعادت مندان اصحاب مشامت یعنی اهل شقاوت وسابقین کسانی هستند که در پیمودن صراط مستقیم بر دیگران سبقت گرفته و به مقام قرب الهی نائل گشته اند.

بنابراین کمال نهایی انسان و سر منزل سالکین قرب به خداست.

قرب به معنای نزدیکی است و سه مورد است:

قرب زمانی ، قرب مجازی، قرب مکانی.

قرب به خدا از قرب های متعارف نیست بلکه نوع دیگری است که می توان آن را قرب کمالی نامید.

حرکت و صعود انسان به سوی یک مقصد نامتناهی ادامه دارد و هرکس به مقدار سعی و تلاش خویش به مرتبه ای از قرب نائل میگردد.

اگر کافر کار خیری را هم انجام دهد وسیله قرب او نمی شود زیرا برای خدا و به قصد تقرب انجام نداده تا برایش سودمند باشد بلکه به قصد دنیا انجام داده و نتیجه اش را در همین دنیا خواهد دید و دیگر در قیامت برای او اثری نخواهد داشت.
خدادر قرآن می فرماید: مثل کسانی که به پروردگارشان کافر شدند اعمال آن ها مانند خاکستری است که در روز تند باد در معرض بادهای شدید قرار گیرد و به اطراف شود و قدرت بر حفظ آن چه را کسب کرده اند ندارند این همان ضلالت و دوری از طریق نجات است.

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: قلب گاهی در حال اقبال است و گاهی در حال کسالت و بی میلی پس به هنگام میل و رغبت وارد عمل شوید زیرا قلب وقتی در حال اکراه به عمل وادار شد کور می شود.

 

اسباب تکامل وتقرب


برای تکمیل نفس و تقرب به خدا از چند وسیله می توان استفاده کرد:

اول ذکر خدا دوم پرورش فضائل و مکارم سوم عمل صالح چهارم جهاد و شهادت پنجم احسان وخدمت به خلق خدا ششم دعا هفتم روزه.

وسیله اول : ذکرخدا

ذکر درلغت هم به معنای اذکار لفظی آمده هم به معنای توجه قلبی و حضور باطنی در احادیث هم هر دومعنا استعمال شده است.

انسان به وسیله ذکر به تدریج از افق ماده بالاتر می رود و به عالم نورانیت قدم می گذارد کامل می شود تا به مقام قرب خداوند نائل گردد.

امام صادق علیه السلام به اصحاب خود فرمود:هرچه می توانید خدای را یاد کنید در هر ساعتی از ساعت های شب و روز زیرا خدا شما را به کثرت ذکر امر کرده است خدا یاد می کند مومنی را که به یاد او باشد بدانید که هیچ بنده مومنی خدارا یاد نمی کند مگر این که خدا نیز او را به خوبی یاد خواهد کرد.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: دشوارترین اعمال که از هرکسی ساخته نیست سه چیز است :

اول- انصاف دادن مردم از نفس خودت به طوری که راضی نشوی برای آن ها مگر به چیزی که برای خودت می پسندی.
دوم- مواسات و برابری با برادر مومن در مال.

سوم- ذکر خدا در تمام احوال نه فقط با گفتن سبحان الله یا الحمدلله بلکه ذکر خدا به این است که وقتی امر واجبی پیش آمد ان را انجام دهی و هنگامی که کار حرامی پیش آمد آن را ترک کنی.

رسول خدا به حضرت علی فرمود: سه چیز است که فوق طاعت این امت می باشد:

اول – مواسات و برابری با برادر مومن در مال

دوم – انصاف دادن مردم از نفس

سوم- ذکر خدا در تمام احوال.

ازنظر اسلام خود خواندن و گفتن این کلمات و اذکار یعنی لااله الاالله سبحان الله و الحمدالله مطلوب است و ثواب دارد به شرط اینکه به قصد قربت باشد.

ذکر دارای مراتب و درجاتی است که اولین و پایین ترین مرتبه اش از ذکر لفظی و زبانی شروع می شود.
در مرتبه اول- به خدا توجه میکند ذکر را به قصد قربت بر زبان جاری می شود بدون این که به معانی آن توجهی داشته باشد.
در مرتبه دوم- ذکر به قصد قربت بیان می کند و به معانی آن هم توجه می کند.

در مرتبه سوم- همان طور که به معانی آن توجه دارد به زبان فرمان ذکر می دهد.

در مرتبه چهارم- این مقام بالاترین مقامات است نسبت به پروردگار جهانیان حضور باطنی و قلبی دارد و او را حاضر و ناظر و خودش را در محضر او مشاهده می کند. سالک علاقه های غیر حقیقی را بریده و به منبع کمالات پیوسته است.
هنگامی که به مقامات و درجات و کمالات نائل شده می نگرد با همان مکشوفات انس می گیرد و مسرور و شادمان می شود و این مقام را مقام انس می گویند.


اثار وعلائم ذکر:


1- تقید به اطاعت از خدا: وقتی کسی به آن مقام رسیده باشد که خودش را در محضر او ببیند بدون شک و صد در صد از دستوراتش پیروی خواهد کرد

حضرت صادق علیه السلام در تعریف ذکر فرمود: ذکر به این معناست که وقتی با چیزی مواجه می شوی که خدای متعال به آن امر کرده آن را انجام دهی واگر نهی کرده پرهیز کنی.

2- خضوع و فروتنی: کسی که قدرت و عظمت خدای متعال را مشاهده کند قهرا در برابر او خاضع شود و از ضعف و قصور خویش همواره شرمنده و سرافکنده است.

3- عشق به عبادت: یکی از آثار نیل به مقام شهود، علاقه شدید به عبادت و لذت بردن از ان است، زیرا کسی که به بارگاه عظمت و قدرت پروردگار جهان بار یافته و خود را در محضر پروردگار جهان و سرچشمه عظمت و کمال مشاهده می کند، لذت مناجات و انس و راز و نیاز را بر هر لذت دیگری ترجیح خواهد داد.

4- آرامش واطمینان: خدا در قرآن می فرماید: کسانی که ایمان آورده اند و قلوبشان به ذکر خدا آرامش یافته آگاه باشید که قلب ها فقط به ذکر خدا آرامش و اطمینان می یابد.

5- توجه خدا به بنده: وقتی که بنده ای خدارا یاد کند متقابلا خداوند نیز او را مورد توجه قرار می دهد. که این توجه در دو وجه است:

وجه اول هنگامی است که بنده خدا را یاد می کند خداوند به او ترفیع درجه می دهد.

وجه دوم هنگامی است که بنده خدا را یاد کند و به سوی او حرکت کند مورد لطف و توجه خداوند قرار می گیرد پس او را به مرتبه عالی می رساند و اداره قلبش را به عهده می گیرد.

6- محبت خدا نسبت به بنده: وقتی بنده به یاد خدا باشد و از دسورات او و پیامبرش پیروی کند خدای متعادل نیز متقبلا اورا دوست می دارد.

در قرآن کریم می فرماید : به مردم بگو اگر واقعا خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد.
7- آثار مهم تر: علوم و معارفی بر قلب عارف وارد می شود کشف و شهودهایی دارد که از سنخ علوم متعارف نیست و او به مقامی می رسد که از همه اشیا حتی از نفس خویش غافل می شود.

 

راه های وصول

1- تفکر وبرهان: براهین و استدلالهائی که برای اثبات وجود خدا و توحید اقامه شده می تواند راهگشای این راه باشد. همه محدود و محتاج هستند در تمام دایره وجود یک غنی بالذات و کمال غیرمحدود بیش نداریم و آن ذات واجب الوجودی است که هیچ گونه نقص وحد و نیازی در وجودش راه ندارد.

در قران می فرماید: مشرق و مغرب ملک خداست پس شما به هر طرف توجه کنید خدا در همان جاست.

2- تفکر در ایات الهی: قرآن هریک از پدیده های جهان را آیه و نشانه ای از وجود آفریدگار جهان می داند و در آیات تاکید می کند که در آیات خدا تفکر کنید تا از زیبایی ها وشگفتی ها و از نظم وهماهنگی حاکم بر آن ها به وجود پروردگار دانا وحکیم پی ببرید.

3- عبادت: تنها راه پرورش نفس تلاش و جدیت در انجام وظیفه و عبادت و بندگی خداست اگر کسی خیال کند جز از طریق عبادت از طریق دیگری می تواند به مقام عالیه نائل گردد سخت در اشتباه است.

4- اذکار و ادعیه: ذکر در واقع نوعی عبادت محسوب می شود که موجب استکمال نفس و قرب به خداست.
پیامبر اکرم فرمودند: پنج چیز میزان عمل بنده را سنگین می کند: سبحان الله، الحمدلله ،لااله الا الله ،الله اکبر و صبر در مرگ فرزند صالح.

هرکلامی که انسان را به یاد خدا بیندازد و مفهومش ستایش و تمجید و تسبیح خدا باشد ذکر گفته می شود.
پیامبر اکرم از جبرئیل نقل کرده که خدای متعال فرمود: کلمه لا اله الا الله پناهگاه محکم من است هرکس داخل آن شد از عذاب من در امان خواهد بود.

اباعبدالله فرمود نه چیز وصیت می کنم:سه دستورالعمل درباره ریاضت نفس است وسه دستورالعمل درباره حلم وبردباری وسه دستورالعمل درباره عمل است:

سه امری که در مورد ریاضت است:

  1. مواظب باش چیزی را که اشتها نداری نخور زیرا باعث حماقت و نادانی می شود.
  2. جز به هنگام گرسنگی غذا نخور.
  3. وقتی غذا می خوری غذای حلال بخور و قبل از غذا بسم الله بگو.

آنگاه حدیث رسول خدا را نقل می کند که آدمی هیچ گاه ظرفی را پر نمیکند که از پر کردن شکم بدتر باشد و اگر به غذا نیاز دارد باید یک ثلث شکم را برای طعام و یک ثلث را برای آب و یک ثلث را برای نفس کشیدن بگذارد.


سه امر درباره حلم:


1-    هرکس که به تو گفت هر کلمه ای که به من بگویی ده کلمه در برابرش به تو می گویم تو در جوابش بگو اگر تو ده کلمه به من بگویی در پاسخ حتی یک کلمه از من نخواهی شنید.

2-    هرکس که به تو ناسزا گفت در پاسخش بگو اگر راست می گویی خدا مرا بیامرزد و اگر دروغ می گویی خدا تو را ببخشد.

3-    هرکس که تو را به فحش تهدید کرد تو او را به نصیحت و دعا وعده بده.


سه امر درباره عمل:


1-    هر آن چه را نمی دانی از علما سوال کن ولی مواظب باش سوالات تو برای آزمایش و آزار آن ها نباشد.

2-    از عمل به رای جدا اجتناب کن و تا می توانی احتیاط را از دست نده .

3-    از فتوا دادن به رای بدون مدرک شرعی اجتناب کن چنان که از شیر درنده فرار می کنی گردن خودت را برای مردم پل قرار نده.

پیمودن راه کمال و رسیدن به مقامات عالی بسیار مهم و دشوار است و موانعی در این راه وجود  دارد:

مانع اول عدم قابلیت: بزرگترین مانع سیر و سلوک به مقام الهی عدم قابلیت نفس است قلب گناهکار واژگون است و برخلاف مسیر حرکت میکند پس نمی تواند به سوی مقام قرب حرکت کند.

مانع دوم تعلقات دنیایی: یکی از موانع بزرگ تعلقات مادی است مثل علاقه زیاد به مال و ثروت و همسر و فرزندان این قبیل تعلقات انسان را از حرکت و هجرت و سلوک باز می دارد.

رسول خدا می فرمایند: اولین چیزی که به وسیله آن معصیت خدا انجام گرفت شش صفت بود: علاقه به دنیا، علاقه به ریاست، علاقه به زن، علاقه به خواب ، علاقه به غذا، علاقه به راحتی.

آنچه مذموم است دلبستگی و علاقه به امور دنیوی است نه خود آن ها انسان سالک مانند سایر انسانها برای ادامه زندگی به غذا و لباس و مسکن و همسر نیاز دارد و برای تامین آن ها ناچار است کار کند اگر این ها به قصد قربت باشد همه این ها می توانند عبادت محسوب شوند.

مانع سوم پیروی از هوای نفس: تمایلات نفسانی خانه دل را تیره می کند و به او فراغت نمی دهند تا با خدا خلوت کند و شبانه روز در تلاش است تا خواسته های نفسانی خود را ارضا کند.

مانع چهارم پرخوری: یکی از موانع ذکر خدا پرخوری و شکم پرستی است.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: شکم در اثر پرخوری طغیان می کند نزدیک ترین احوال بنده به خدا هنگامی است که شکمش خالی باشد و بدترین حالات وقتی است که شکمش پر باشد.

مانع پنجم سخنان غیر ضروری: یکی از اموری که فرد را از حرکت به مقصد باز می دارد سخنان بی فایده و غیرضروری است. چون براثر سخنان بیهوده و زیاد حرف زدن فکرش پراکنده می شود و نمی تواند نسبت به خدای متعال توجه کامل و حضور قلب پیدا کند.

پیامبر اکرم فرمود: از کثرت کلام بپرهیزید مگر در ذکر خدا زیرا زیاد حرف زدن جز ذکر خدا موجب قساوت قلب می شود و دورترین مردم به خدا قلب تاریک است.

بنابراین بر افراد لازم است تا زبان خود را کنترل کنند و سنجیده سخن بگوید.

مانع ششم حب ذات: وقتی سالک، تمام موانع را برطرف ساخت و از همه مراحل گذشت تازه با مانع بسیار بزرگی مواجه می شود و آن حب ذات است تازه متوجه می شود که همه اعمال و حرکات و حتی عبادت هایش از حب ذاتش نشات می گیرد.

مانع هفتم ضعف اراده: این مانع انسان را از شروع در عمل باز می دارد. انسان مرید باید جلو وسوسه های شیطان و نفس اماره را بگیرد.

وسیله دوم، پرورش فضائل و مکارم اخلاق

یکی از راه های پرورش و تکمیل نفس پرورش و رشد فضائل و مکارم است.

پیامبر اکرم می فرمایند: در قیامت چیزی در میزان اعمال انسان گذاشته نمی شود که از حسن خلق افضل باشد.
امور اخلاقی وقتی تکرار شدند در نفس رسوخ می کند و به صورت ملکه و جزء وجودی انسان قرار می گیرند. اصولا یکی از اهداف بزرگ پیامبران تزکیه نفس و پرورش اخلاق نیک بوده است.

پیامبر اکرم می فرمایند : مکارم اخلاق را به شما توصیه می کنم زیرا خدای سبحان مرا به همین منظور مبعوث کرده است.
وسیله سوم،عمل صالح

عمل صالح عملی است که در شرع به عنوان واجب یا مسحب معرفی شده است وسالک از طریق انجام آن می تواند سیر و سلوک کند و به مقام قرب نائل شود.

در قران می فرماید: هرکس عمل صالح انجام دهد چه مرد باشد چه زن در حالی که ایمان دارد ما او را زنده می کنیم به زندگی پاکیزه و پاداش می دهیم آنان را به بهتر از آن چه عمل می کنند.

برای انسان غیر از حیات دنیا حیات جدید دیگری که پاک و طیب است می تواند به وجود آید و آن حیات نتیجه ایمان و عمل صالح است.

فرائض و نوافل و اذکار و ادعیه در صورتی عمل صالح و مقرب خواهد بود که از روی اخلاص واقع شوند
مقام اخلاص یکی از عالی ترین مراحل تکامل و سیر و سلوک است در اثر اخلاص قلب مرکز تابش انوار الهی می گردد و حکمت و دانش از قلب بر زبان جاری می شود.

حضرت زهرا فرمودند: هرکس که خاص عبادتش را به سوی خدا بفرستد خدا نیز بهترین مصلحت را برایش نازل می گرداند.
اخلاص دارای مراتب درجاتی است بالاترین مرتبه اش این است که انسان عبادت هایش را از شرک و ریا خودنمایی خالص نماید و فقط برای خدا انجام دهد.

این مقدار از اخلاص شرط صحت عبادت می باشد و بدون آن تقرب حاصل نمی شود ارزش عمل به نیت پاک و اخلاص از شرک و ریا است.

عبادت کنندگان چند دسته اند:

دسته اول کسانی هستند که به خاطر خوف از عذاب الهی و آتش دوزخ خدا را عبادت می کنند.

دسته دوم کسانی هستند که به امید رسیدن به نعمت های بهشتی وثواب های اخروی از اوامر الهی اطاعت میکنند.

دسته سوم کسانی هستند که به شکرانه نعمت های خدا اورا پرستش می کنند چنین قصدی نیز با اخلاصی که شرط قبولی اعمال است منافات ندارد.

گرچه عمل این سه گروه مورد قبول واقع می شود اما عمل دسته سوم از امتیاز و ارزش بیش تری برخوردار است چون اخلاص بیشتری دارند.

دسته چهارم کسانی هستند که برای تکمیل نفس و پرورش روح عبادت می کنند.

دسته پنجم بندگان مخصوص و ممتاز الهی هسند که چون خدارا خوب می شناسند او را منبع همه کمالات و خیرات می دانند پرستش می کنند.

امام صادق علیه السلام فرمود: عبادت کنندگان سه دسته اند : یک دسته به امید ثواب خدا را عبادت  می کنند، این عبادت حریصان است که انگیزه آن ها طمع میباشد دسته دوم به علت ترس از آتش دوزخ عبادت می نمایند این عبادت بردگان که ترس موجب آن شده است اما من چون خدارا دوست دارم او را پرستش می کنم و این عبادت اشراف و بزرگان و انگیزه آن ها امن و اطمینان است.

این گروه ها همه مخلص اند و اعمالشان مورد قبول واقع می شود لیکن از جهت اخلاص در یک مرتبه نیستند بلکه کامل و کامل ترند و دسته پنجم در عالی ترین مراتب می باشند.

اخلاص فقط در اخلاص به عبادت محدود نمی شود بلکه سالک تدریجا به جایی می رسد که خودش و قلبش را برای خدا خالص می کند به طوری که تمام اعمال و افکارش را به خدا اختصاص می دهد و جز برای رضای خدا کاری انجام نمی دهد از غیر نمی هراسد و به غیر او اعتماد نمی کند دوستی او برای فخدا و دشمنیش نیز برای خدا خواهد بود که این عالی ترین مراتب اخلاص است.

البته رسیدن به این مقام بالایی سهل وساده به دست نمی آید بلکه نیاز به تهذیب نفس و کوشش و جهاد در عبادت دارد.
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: اخلاص ثمره عبادت می باشد.


تعدادی از عمل های صالح:

 

اول: نمازهای واجب: نماز آخرین وصیت انبیا می باشد و وسیله ارتباط با خدا و راز و نیاز با او می باشد. چه خوب است انسان غسل کند یا وضو بگیرد و به گوشه ای برود تا کسی او را نبیند تا بر رکوع و سجده اش اشراف داشته باشد.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: محبوب ترین اعمال نزد خدا نماز است.

نماز یکی از بهترین عوامل سیر و سلوک معنوی و تقرب الی الله است.

اذکار و قرائت ها و رکوع و سجده و تشهد و سلام صورت و پیکر نماز را تشکیل می دهند و توجه و حضور قلب به منزله روح نماز می باشد نماز بی حضور قلب گرچه مسقط تکلیف است اما نمازکزار را به مقامات عالی صعود نمی دهد.

امیر المومنین علیه السلام فرمود: در حال کسالت و چرت زدن نماز نخوانید در حال نماز به فکر خودتان نباشید زیرا در محضر خدا ایستاده اید به درستی که آن مقدار از نماز بنده قبول می شود که قلبا به خدا توجه داشته باشد عایشه درباره رسول خدا چنین می گوید: بارسول خدا مشغول صحبت بودم هنگامی که وقت نماز می رسید چنان منقلب می شد که گویا ما را نمی شناسد،ما هم او را نمی شناسیم.

حضور قلب دارای مراتب و درجاتی است که بنده می تواند آن را طی کند تا به مقام قرب خداوند صعود کند:
مرتبه اول- نمازگزار در تمام نماز توجه داشته باشد که در حضور پروردگار جهان ایستاده و با او سخن می گوید و راز و نیازمی کند گرچه به معانی الفاظ توجه ندارد

مرتبه دوم- نمازگزار علاوه بر اینکه در حال نماز خودش را در برابر خدا و در حال صحبت با او می داند به معانی کلمات نیز توجه دارد و می داند که با خدا چه می گوید.

مرتبه سوم- سومین مرحله این است که نمازگزار علاوه بر مراحل سابق حقیقت تکبیر و تسبیح و تقدیس و توحید و تحمید و سایر مفاهیم اذکار را به خوبی می داند و با براهین علمی با آنها آشنا شده و درحال نماز به آنها توجه دارد و خوب می داند که چه می گوید و چه می خواهد و با چه کسی سخن می گوید.

مرتبه چهارم- نمازگزار معارف. معانی به طور کامل در باطن ذاتش نفوذ کرده و به مرحله ایمان و یقین رسیده قلب زبان را به اذکار وادار می کند.

مرحله پنجم- نمازگزار در این مرحله به مرتبه کشف و شهود و حضور کامل رسیده است در این مقام نیز مراتب و درجاتی است که نسبت به سالکین متفاوت است.

 

عوامل موثر در حضور قلب:

 

1- مکان خلوت: اگر تماز فرادا یا مستحب می خواند بهتر است جای خلوتی را انتخاب کند که سروصدا و مزاحمت نباشد.
2- رفع موانع: قبل از نماز موانع حضور قلب را برطرف کند سپس مشغول نماز شود مثلا اگر خسته است یا گرسنه و تشنه است یا اگر برای موضوعی نگران و پریشان است.

3- تقویت ایمان: توجه انسان به خدا به مقدار شناخت و معرفتی است که نسبت به او دارد. اگر ایمان به حد یقین رسیده باشد و عظت و قدرت و حضور را کاملا دریافته باشد در برابر خداوند دارای خشوع و خضوع خواهد بود و جایی برای غفلت و فراموشی باقی نخواهد ماند.

پیامبر اکرم می فرمایند: آن چنان خدا را عبادت کن که گویا او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی او تو را مشاهده می کند.
4- یاد مرگ: اگر انسان به فکر مردن باشد و توجه داشته باشد که نه وقت مرگ معلوم است و هر لحظه امکان وقوع دارد و حتی ممکن است همین نماز، نماز آخرش باشد در این صورت نمازش را با غفلت نمی خواند.

با تصور و تجسم مردن بهتر می تواند حال حضور پیدا کند و خودش را در محضر پروردگار جهان مشاهده کند قبل از شروع این حالت را برای خودش به وجود بیاورد و در طول نماز آن را ادامه دهد.

5-آمادگی: نمازگزار وقتی موانع را برطرف ساخت و در جای خلوت و مناسبی آماده نماز می شود قبل از شروع عظمت خدا و ضعف و ناتوانی خود را به یاد می آورد.

به یاد می آورد در برابر قدرت عظیم ایستاده که بر همه چیز حتی اسرار پنهان هم آگاه است.

جضرت صادق فرمودند: نماز واجب را در وقتش بخوان مانند کسی که نماز وداع می خواند و می ترسد که بعد از این توفیق نماز خواندن نیابد و در هنگام نماز به محل سجده نگاه کن اگر احساس می کنی که شخصی نزدیک تو و مراقب نمازت می باشد نمازت را نیکو می خوانی بدان که تو در محضر کسی هستی که تو را مشاهده می کند ولی تو او را نمی بینی.

دوم: نوافل: نمازهای مستحب زیاد هستند و به طور کلی به دو دسته تقسیم می شوند: نوافل یومیه و سایر نمازهای مستحب.
نوافل یومیه سی و پنج رکعت هستند: نافله ظهر8 رکعت، نافله عصر8 رکعت، نافله مغرب4 رکعت، نافله عشا2 رکعت، نافله صبح2 رکعت، نماز شب11 رکعت.

در کتب حدیث برای خواندن نوافل یومیه تاکید شده و ثواب ها و آثاری مقرر گشته است و به عنوان تتمیم کننده نمازهای واجب معرفی شده اند.

نماز در هر زمان و در هر مکان و در هر حالی مستحب است و راه بهره گیری از این وسیله همیشه مفتوح است و می تواند با خدای سبحان ارتباط برقرار سازد.

حضرت ابوالحسن علیه السلام فرمود: نماز نافله موجب تقرب مومن می باشد.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: به درستی که گاهی نصف یا ربع یا ثلث یا خمس نماز بنده بالا می رود (قبول می شود) آن مقدار از نماز بالا می رود که با حضور قلب باشد و به همین جهت به خواندن نوافل مامور شده ایم تا به وسیله آن نقصان نمازهای واجب را جبران کنیم.

سوم: نماز شب: در بین نوافل نماز شب از فضیلت بیشتری برخوردار است و در قرآن و احادیث درباره آن تاکید و سفارش بسیار شده است.

خدای متعال در توصیف مومنین می فرمایند: شب ها پهلو از بستر خواب جدا سازند و با بیم و امید خدا را بخوانند و از آن چه به آن ها دادیم انفاق کنند پس کسی نمی داند چه نعمت های موجب چشم روشنی آن ها می شود در پاداش اعمالشان ذخیره شده است.

خداوند به فرشتگانش می گوید بنده ام را ببینید چه گونه در تاریکی شب با من خلوت نموده در حالی که بیهوده گرایان در لهو و لعب به سر می برند وغافلان در خوابند شما شاهد باشید که بنده ام را آمرزیدم.

پیامبر اکرم فرمود: آن قد جبرئیل درباره نماز شب به من سفارش کرد که گمان کردم نیکان امت من شب را نخواهند خوابید.
رسول گرامی اسلام و ائمه اهل بیت توجه و عنایت خاصی به نماز شب داشتند و سیره پیامبران و اولیا خدا بوده است.
وسیله چهارم، جهاد و شهادت

جهاد درراه خدا به منظور توسعه و گسترش اسلام و دفاع از کیان اسلام برای مبارزه با ظلم و استکبار و حمایت از محرومین انجام بگیرد.

پیامبر اکرم فرمود: بالاتر از هر خوبی، خوبی دیگری وجود دارد تا اینکه انسان در راه خدا کشته شود که بالاتر از آن چیزی نیست.

قرآن کریم برای کسانی که در راه خدا شهید شوند عالی ترین مقامات را اثبات می کند.

جمله عند ربهم بیان گر مقام شامخ شهید است زنده بودن روح انسان بعد از مرگ اختصاص به شهدا ندارد بلکه همه انسان ها چنین هستند اما امتیاز شهدا در این است که در عالی ترین مقامات به حیات ادامه می دهند و در همان مقام عالی روزی می گیرند و معلوم است که روزی واصلین بدین مقام با روزی سایرین یکسان نخواهد بود.

رسول خدا فرمود : خدا به شهید هفت چیز عطا می کند:

1- وقتی اولین قطره خون از بدنش خارج می شود همه گناهانش را می آمرزد.

2- بعد از شهادت سرش در دامن دو حورالعین قرار می گیرد غبار از صورتش می زدایند و می گویند: آفرین بر تو او هم در جواب مرحبا می گوید.

3- لباسی از بهشت به او می پوشانند.

4- خزانه داران بهشت انواع عطرها و بوهای خوش را به او عرضه می دارند تا هرکدام را که خواست انتخاب کند.

5- به هنگام شهادت جایگاهش را در بهشت مشاهده می کند.

6- بعد ازشهادت به روحش خطاب می شود: در هرجای بهشت که میل داری گردش کن.

7- شهید در جمال خدا نظر می کند و در این امر آرامشی است برای هر پیامبر و شهیدی.

اگر دیگر اولیا خدا تدریجا و در طول ایام به مرتبه محبت و عشق و شهود نائل می شود مجاهد شهید یک شبه این ره صد ساله را طی می کند و به مقام لقاء نائل می گردد.

وسیله پنجم ،احسان و خدمت به خلق

به نظر اسلام عبادت و تقرب به خدا فقط در نماز و روزه و حج مساجد نیست بلکه انجام دادن مسئویت های اجتماعی و احسان و نیکوکاری و خدمت به بندگان خدا نیز در صورتی که به قصد قربت انجام بگیرد از بهترین عبادت ها محسوب می شود.

رسول خدا فرمودند: مردم عیال خدا هستند پس محبوب ترین مردم نزد خدا کسی است که نفعش به عیال خدا برسد و دل خانواده ای را شادمان گرداند.

حضرت صادق علیه السلام فرمودند: برآوردن حاجت مومن نزد خدا محبوب تر از بیست حج است که در هر حجی صد هزار خرج کند.

وسیله ششم، دعا

دعا یکی از بهترین عبادت ها و موجب قرب به خداست. بنده خدا باید دعا کند زیرا در تمام وجود به خدا نیاز دارد. انسان درحال دعا به یاد خداست و با او راز و نیاز می کند و با تضرع و زاری از جهان فقر و نیاز قطع امید می کند و با منبع تمام خیرات و کمالات ارتباط برقرار می سازد.

دعا سلاح مومن است که به وسیله آن با یاس و ناامیدی مبارزه می کند و در حل مشکلات از نیروی غیبی استمداد می جوید. پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام همواره از این سلاح استفاده می کردند و استفاده از آن را به مومنین توصیه می نمودند.

حضرت باقر علیه السلام فرمود: خدا از بندگان مومن کسانی را دوست دارد که زیاد دعا می کنند و به شما توصیه می کنم که به هنگام سحر تا طلوع شمس دعا کنید که در این ساعت درهای آسمان بازاست و ارزاق مردم تقسیم می شود و حوائج بزرگ برآورده می گردد.

ممکن است گاهی تامین خواسته دعا کننده به تاخیر افتد یا در دنیا اصلا انجام نگیرد اما آن هم بی مصلحت نمی باشد زیرا گاهی استجابت خواسته دنیوی مومن به صلاح واقعی او نیست و خدای حکیم بهتر از بنده به مصالح واقعی او آشناست.
امام صادق می فرمایند: پس درست بیندیش که خدا ازچه چیزی را سوال می کنی و برای چه می خواهی، دعا استجابتی است از تو با تمام وجود نسبت به حق و ذوب کردن قلب است در مشاهده پروردگار و ترک همه اختیارات و تسلیم تمام امور است به خدا پس اگر به شرائط دعا عمل نکردی در انتظار اجابت مباش زیرا خدا از سر و مخفی تر از سر هم آگاه است شاید تو خدا را برای چیزی بخوانی در صورتی که می داند نیت تو برخلاف آن می باشد.

وسیله هفتم،روزه

روزه عبادت بسیار ارزشمندی است که اگر با آداب و شرایط مخصوص و با همان کیفیت که اسلام خواسته انجام بگیرد در خودسازی و تزکیه و تهذیب نفس تاثیر فراوانی دارد.

روزه عبادت مخصوصی است که از دو بخش نفی و اثبات ترکیب یافته است.

بخش اول نگه داری خود و نفس از خوردن و آشامیدن و عمل جنسی است که از لذت های مشروع هستند و همچنین دروغ نبستن بر خدا و رسول.

بخش دوم اخلاص و نیت و قصد قربت که در واقع به منزله روح این عبادت است.

در احادیث گفته شده که روزه دار بودن فقط به ترک خوردن و آشامیدن نیست بلکه روزه دار حقیقی کسی است که تمام اعضا و جوارحش را از گناه باز دارد یعنی چشم و همچنین گوش و زبان و دست و پا و سایر اعضا و جوارح را از گناهان مربوط باز بدارد این روزه خواص بندگان خدا می باشد.

رسول خدا می فرمایند: خدای متعال می فرماید: تمام اعمال نیک بندگان از ده برابر تا هفتصد برابر ثواب داده می شود مگر روزه که مخصوص من می باشد و من پاداش آن را خواهم داد پس ثواب روزه را فقط خدا می داند.
کسی که ماه رمضان را روزه بگیرد و چون روزه دار است در طول ماه از ارتکاب گناه و اخلاق زشت اجتناب نماید بر نفس خویش تسلط یافته و می تواند بعد از ماه رمضان نیز همین حال ترک گناه را ادامه دهد.

امیرالمومنین علیه السلام به مردم می فرمود: در ماه رمضان زیاد دعا بخوانید استغفار کنید زیرا به وسیله دعا بلا از شما دفع می شود و به وسیله استغفار گناهان شما محو می شود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۱/۰۲
ساجد موسی زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی