ماهیت پژاک
گفتگوی برهان جوانمرد با شورش مریوان، از اعضای رهبری PJAK
شنبه ٣ شهریور ۱٣٨۶ - ۲۵ اوت ۲۰۰۷
حملات آتشبارهای ایرانی به مناطق مرزی جنوب کردستان در روزهای اخیر مرا بر آن داشت تا در کاری که قرار بود در مورد PJAK انجام دهم، تعجیل نمایم. به همین جهت دست به تهیه مقدمات آن زده و برای پخش آمادهاش نمودم.
برای اولین بار سه سال پیش نام PJAK را شنیدم. نامی که در محفل دانشجویی ما طرفدارانی داشت و یکی از موضوعات مباحث را تشکیل میداد. در رفت و آمد به سلیمانیه بود که دیدم این مباحث در این طرف مرز نیز وجود دارند. حتی وقتی به مراکز "کومهله" و "دمکرات" سر زدم، دیدم که آنجا نیز بحث PJAK داغ است. جالب اینجا بود که دوگانگی عجیبی وجود داشت. برخی سعی مینمودند به نوعی درباره نامطلوبیهای PJAK سخن بگویند ولی در عین حال نشانههایی از تحسین نیز در آنها وجود داشت. اینجا نیز احساس میکردی که همانند آنطرف مرز کردها نسبت به PJAK احترام خاصی دارند ولی به دلیلی نامفهوم برای من آن را پنهان میکردند. اگرچه اینجا خبری از نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی نبود ولی باید حداقل اعتمادی را جلب میکردی تا حرف دل خود را برایت بگویند. به همین جهت وقتی دیدم تلویزیونی که بیشتر از همه اینجا تماشایش میکنند روژ_تیوی است، چندان متعجب نشدم. در منزل یکی از دوستان، با فردی آشنا شدم که رفتو آمدی با PJAK داشت. اگرچه از نوعی رفت و آمد وی چیزی دستگیرم نشد ولی چند ماه بعد با همکاری همین شخص توانستم با PJAK تماس گرفته و قول یکی دیدار را ز آنها بگیرم. من در پی کسب تجربه در زمینه روزنامهنگاری بودم ولی اینجا روزنامهنگاری و مسائل سیاست کردی دیگر به صورت دو جزء لاینفک درآمده بودند.
اگرچه آمدن به سلیمانیه و بویژه اقامت در اربیل دشوار بود اما سفر به مناطق محل استقرار نیروهای PJAK دشوارتر. هم بر سر راه ایست بازرسیهای متعددی وجود داشت، هم پس از اتمام راههای آسفالته نهچندان سالم، راههای شوسهی بسیار خرابی آغاز شد که پس از اتمام سفر بیرون آمدن از یک سالن ورزشی را تداعی میکرد و خسته و کوفته به محض رسیدن به هتل خوابت میبرد. در کنار آن کرایه اتوموبیلهای "لندکروز"ی که با آن مسافرت کردیم نیز در مقایسه با ایران وحشتناک بود و فراموشنشدنی!
به محل موعود رسیدیم، اراضی دارای درختان پراکنده و گیاهانی که دیگر زرد شده بود. پس از کنترل توسط "هَوال" ها و پرسو جویی کوتاه به محلی رسیدیم که باید اندکی نیز پیاده میرفتیم. راننده به خوبی اینجا را میشناخت و جواب درستی به سوالهایم نمیداد اما پیدا بود که راهنمای کسان بسیار دیگری نیز بوده است. وقتی به نزد آنها رسیدیم، چند جوان دختر و پسر را دیدم که از ما استقبال کرده و به محل نشستن و انتظار در کنار چشمهای زیبا راهنمایی کردند. احساسات عجیبی داشتم. در پی سوژهای جالب بودم و مطمئن نبودم که این همان است یا نه. در جایی که نشسته بودم یک عکس عبدالله اوجالان در ابعاد تابلویی معمولی که زمینهای زرد داشت به دیواری که از حصیر ساخته بودند آویزان بود. پس از مختصر صحبتی با جوانی خوشرو بنام "هیرش ماکویی"(از اعضای بخش مطبوعاتی PJAK)، کسی که قرار بود با وی دیدار کنم آمد. همراه با دو نفر دیگر، همگی مسلح به کلاشینکف و در هیات رزمندگان کوهستانی. "شورش مریوان" (عضو کادر رهبری PJAK) همراه با دو همراهش خوشامدگویی گرمی از ما نمودند. ابتدا زمان را پرسید، گفتم زمان طلاست ولی من عجلهای ندارم. خندید و گفت زمان برای دیگران طلاست ولی در جامعه کرد حلبی هم نیست! اما مادامی که عجلهای نداری، من هم عجلهای نخواهم کرد.
پس از چایخوری و اندکی استراحت که همراه با سخنان حاشیهای بود از او در مورد بمبارانهای اخیر پرسیدم. گفت:
ـ بار اول نیست که اینجا را توپباران میکنند اما نباید به این مسئله به چشم سادهای نگریست. مسئله ابعاد مختلفی دارد. کردها در منطقه موقعیت مهمی کسب کرده و به سوی یک تشکل سیاسی میروند و این مایه نگرانی کشورهایی است که کردستان را اشغال نمودهاند و ترکیه در راس اینهاست. حتی میتوان برخی از نیروهای کنونی عراقی را که در دولت نیز مشارکت دارند جزء اینها به حساب آورد. ایران نیز یکی دیگر از این نیروهاست. ایران دو هدف دارد: اولا در راستای همکاری سهجانبه با ترکیه و سوریه سعی در ممانعت از پیشرفت کردها میکند. دوما در این میان میخواهد به حزب ما آسیب رسانده و تلفات خویش در مقابل نیروهایمان را جبران نماید.
ـ چه تلفاتی؟
ـ ایران در هر اپراسیون که انجام داده تلفات مهمی را متحمل شده است. مثلا اخیرا در ناحیه حاجیعمران یک هلیکوپتر آنها سقوط کرده که در آن عوامل مهمی از رژیم کشته شدهاند. برخی رئیس مزدوران نیز در آن بودهاند. از جمله "حسین باپیر" که یکی از مزدوران معروف شهر پیرانشهر بود.
ـ ولی ایران آب و هوای نامطلوب را به عنوان دلیل سقوط هلیکوپتر عنوان میکند.
ـ (با یک لبخند) شاید هم موتورش داغ کرده باشد! لااقل شما این را نگویید. زیرا الان خود در قندیل هستید و میبینید که داریم از گرما ذوب میشویم و گرما نزدیک چهل درجه است. جایی که هلیکوپتر سقوط کرده فوق فوق به دلیل بلندی ده پانزده درجهای از اینجا خنکتر است. حقیقت این است که این هلیکوپتر از طرف رفقای ما ساقط شده است. ایران جهت کمرنگ نمودن تاثیر آن دست به چنین تبلیغاتی میزند. متاسفانه کمتر محفلی نسبت به این مسئله واکنش نشان داد. احزاب کردی بدون توجه به اینکه این حمله در ماهیت خویش حمله به کل دستاورد کردها در جنوب کردستان و مقابل تمامی کردهاست سکوت پیشه کرده و با مسائل اخیر خویش حسابی از موضوع سیاسی روز دور گشتهاند و اپوزیسیون ایرانی نیز چنانچه پیداست چندان از این بمبارانها ناخرسند نیست تا علیه آن واکنشی نشان دهد. واکنش لازم در برابر این امر را از نهادهای دیگر نیز ندیدیم، زیرا از ماهیت و واقعیت حملات آگاهی نداشته و قادر به تحلیل آن نیستند و یا گاه صرفا با دیدی تکبعدی به مسئله مینگرند. اگر کسی و یا نهادی وخامت این حملات و ماهیت واقعی آن را درک نماید، ممکن نیست در برابر آن سکوت پیشه کند مگر این سکوت به منظوری و جهتدار باشد. توجه کنید این حملات همزمان با بمبگذاری در منطقه شنگال و کشتن هفتصد کرد ـ که به نوبه خود یک ژنوساید و انفال جدید محسوب میگرددـ، ایجاد فشار بیشتر بر رهبر آپو در زندان، اپراسیونهای دولت ترکیه در شمال کردستان و تخریب مناطق کردنشین در جنوب غرب کردستان (منطقه دیرک) از طرف رژیم سوریه است. همه اینها به همدیگر مربوط هستند. یعنی مسئله تنها PJAK نیست. این مرحله نوینی است که در آن اقدام علیه جنبش آزادیخواه آپوئیستی برعهده رژیم ایران گذاشته شده است. به نظر من ایران به بازیچه ترکیه تبدیل شده است. دولت ترکیه چند سال است که دم از حمله به جنوب کردستان میزند و این در تبلیغات انتخاباتی اخیر از مهمترین ابزارهای تبلیغاتی جناحهای شوون و فاشیست ترکیه بود ولی به خوبی میداند که این به ضرر ارتش تمام خواهد شد. زیرا قبلا هفت بار همان حملات را انجام داده و مهمتر اینکه در آن حملات پشتیبانی نیروهای جنوب کردستان را نیز بهممراه داشت ولی نتیجهای کسب نکرد. هماکنون نیز با توجه به حساسیت افکار عمومی کردستان در مقابل ترکیه و مخالفت آمریکا با حمله ترکیه به جنوب کردستان، طی یک نقشه جدید و به احتمال بسیار با موافقت آمریکا میخواهند این کار را به دست ایران انجام دهند. این حملات مدتی پس از مذاکرات ایران و آمریکا و رفتن "نوری المالکی" به ترکیه انجام شدند. پروژه خط لوله گازی مابین ایران و ترکیه نیز یکی از مسائل دخیل در این مسئله است. شاید هم پس از حمله ایران به خاک عراق، این بهانهای باشد برای اقدام علیه ایران همچنان که در نمونه حمله صدام به کویت دیدیم. صدام با موافقت پنهانی نیروهای خارجی به کویت حمله برد اما زمینهساز فلاکتی برای خود شد که هماکنون کل خاورمیانه از دست آن مینالد. بهرحال ایران با سیاسی ضد کردی و یک سیاست محافظهکار منطقهای و برعهده گیری نقش در جبهه ضد کردی و با هدف تاثیرگذاری بر روند رفراندم در کرکوک و حل مسئله در شمال کردستان، جهت حمله به "منطقه دفاعی ماد" از پیشرفتهترین تسلیحات خویش بهره میگیرد ولی ما نیز برای مقابله امکانات و تجهیزات و تدارکات لازم را داریم.
ـ منظور از "منطقه دفاعی ماد" کجاست؟
ـ مناطقی که نیروهای گریلا در آن مستقر هستند را بعنوان "منطقه دفاعی ماد" عنوان نمودهایم. این محدوده از منطقه "زله" نزدیک "قهلا دزه" آغاز شده و تا منطقه بهدینان مرز دهوک و زاخو در طول مرز ادامه دارد. تمامی مناطق کوهستانی اینجا تحت کنترل نیروهای گریلاست و به شیوهای مناسب اداره میگردد. زیرا در اینجا بالغ بر ۱۶۰ روستا وجود دارد که ارتباطی مناسب به همه آنها داشته و جهت ارائه خدمات یک سیستم خدماتی و اداری و قضایی را در آن داریم. از میان این مناطق، منطقه "قندیل" تحت کنترل PJAK است.
از همان ابتدای ورود و گفتگو نیز متوجه شده بودم که با یک قاموس سیاسی بسیار متفاوت روبرو هستم. اسامی چون منطقه دفاعی ماد و گریلا و اصطلاحات متفاوت دیگری که کمتر شنیده بودم. جدای از لهجههای مختلف کردی این جوانان که در همخوانی جالبی با همدیگر بودند، اصطلاحاتی را بکار میبردند که مختص به آنها بود. برای هر چیز لفظی مخصوص به خود داشتند. مثلا وقتی از رفیق شورش پرسیدم که چرا لفظ گریلا را بکار میبرید و نه پیشمرگ را، گفت:
ـ لفظ گریلا برای اولین بار در اسپانیا بکار گرفته شده و معادل پارتیزان است اما به شیوهای خاص از پیکارگری نظامی اطلاق میشود این به صورت یک سنت مبارزه مسلحانه در میان P.K.K درآمد. از همان ابتدای مبارزه P.K.K در کردستان معلوم شد که معیارهای موجود احزاب مارکسیستی برای یک کادر کفاف مبارزه در کردستان را نمینماید و P.K.K دست به ایجاد معیارهای مخصوصی برای کادرهای لازمه جهت مبارزه در کردستان نمود. به این ترتیب کادری را ساخت که نه گاه و بیگاه و زمانی معین بلکه بیست و چهار ساعته کار میکرد و زندگیاش عبارت از مبارزه است و بس. در حوزه نظامی نیز این به سطحی رسید که فراتر از یک پیشمرگ بود. روابط و مناسباتی که از آن پیروی میکنیم، نگرش ما به زندگی، سیاست، خلق، زن، مرد و طبیعت هیچ کدام در چارچوب لفظ پیشمرگ نمیگنجد. پیشمرگ یک مبارز نظامی است که خانه و زندگی دارد و بخش نظامی مبارزه سیاسی است که هنگام جنگ در صحنه است و سایر اوقات در خانه خویش. شاید تماما نتوانستم تعریف ارائه دهم اما همگی زندگی یک پیشمرگ را میدانند اما ما معتقدیم که این برای مبارزه کافی نیست و گریلا و زندگی گریلایی هم جایگزین ماست برای این. گریلا کادری است که هم در عرصه سیاسی و هم نظامی توانایی مبارزه دارد، بیست و چهار ساعته در حال مبارزه بوده و مبارزه نه یک کار بلکه شیوه زندگی اوست. هیچ چشمداشت شخصی ندارد و تماما چشم به افق میهن خویش دارد. این برای جبران فراموشی عشق میهن است که در میان جامعه وجود دارد و ما از آن انتقاد داریم. نیروهای گریلایی ما قادر به انواع کارهای سیاسی و نظامی است. مثلا در چارچوب "جنگ رهاییبخش ملی" میجنگیدیم اما حال در چارچوب "دفاع مشروع" مبارزه میکنیم.
ـ منظور شما از دفاع مشروع چیست؟
ـ ببینید، جنگ رهاییبخش ملی استراتژی لازم برای رسیدن به "حق تعیین سرنوشت به دست خویش" بود که با استقلال و یا خودمختاری و یا خودگردانی عنوان شده و دارای تئوری و مراحل مخصوص به خویش است. اما حال که شرایط بلوک بندی در جهان تغییر یافته و خود پدیده دولتـ ملت در حال افول است و دنیا رو به تشکلهای فرامرزی میرود، برداشت ما نیز از "حق تعیین سرنوشت به دست خویش" تغییر یافته و با انعطافی معقول خویش را به شیوهای شابلنی به استقلال جغرافیایی محصور نکرده و حاضر هستیم تا به شیوهای معقول و با همزیستی با سایر خلقها از هویت خویش دفاع کنیم. با توجه به شرایط پایبندی به مرزها و یا عدم پایبندی به آن تغییر میکند ولی ترجیح ما همزیستی و عدم تجزیهطلبی است و نیروی نظامی و شیوه جنگی حافظ این نیز "دفاع مشروع" نام دارد. البته دفاع مشروع تنها منحصر به حوزه نظامی نیست. هر اقدامی در جهت حفاظت از حقوق خویش در حوزههای حقوقی و سیاسی نیز در چارچوب دفاع مشروع هستند.
ـ در جایی خواندم که شما خواهان تجزیه ایران هستید؟
ـ نخیر، این موارد به صورت بسیار روشنی در برنامه و اساسنامه ما وجود دارند و جای مبهمی هم در آن نیست، ما برای برقراری یک سیستم دمکراتیک و اکولوژیک مبارزه میکنیم. ولی شیوه مبارزه ما محدود به یک حوزه نیست، چون رژیم ایران به آسانی حاضر به این خواسته نبوده و اقدام به سرکوب مینماید، ما نیز ناچار از اتخاذ شیوههای حقوقی، سیاسی و نظامی و اقدامات مقابله به مثل برای حفاظت از خویش میباشیم. این شیوه مورد تصویب کلیه نیروهای جنبش آزادیخواه کرد میباشد.
ـ راستش را بخواهید من دقیقا از سیستم P.K.K چیزی دستگیرم نشد، لطفا میتوانید این سیستم را برایمان شرح دهید. مثلا P.K.K و H.P.G چه فرقی دارند، PJAK چه ارتباطی با آنا دارد و آیا کنگره خلق جناح سیاسی P.K.K است؟
ـ نخیر. اجازه دهید برایتان توضیح دهم. در این مورد اشتباهات بسیاری وجود دارند که من شخصا فکر میکنم برخی از اینها عمدی هستند. اگر اجازه دهید من مفصلا این سیستم را برایتان شرح خواهم داد.
P.K.K از اول مبارزه تا سال ۱۹۹۹ دو جناح سیاسی و نظامی داشت. جناح سیاسی آن ERNK (جبهه رهاییبخش ملی کردستان) بود و جناح نظامی نیز ARGK (ارتش رهاییبخش خلق کردستان) بود. جبهه رهاییبخش امورات سیاسیـ سازمانی و دیپلماتیک و مالی و رسانهای را در کردستان و اروپا و سایر کشورهایی که کردها در آن سکونت داشتند برعهده داشت و ARGK نیز "جنگ رهاییبخش ملی" را در کردستان انجام میداد. پس از توطئه بینالمللی علیه رهبر آپو و در کنگره هفتم P.K.K که کنگرهای فوقالعاده بود این دو نهاد به Y.D.K (اتحادیه دمکراتیک کردستان) و H.P.G (نیروهای دفاع از خلق) تغییر نام دادند ولی نام حزب همچنان P.K.K باقی ماند. سپس در ۴ آوریل سال ۲۰۰۲ حزب P.K.K منحل شده و بجای آن کنگره آزادی و دمکراسی کردستان KADEK بنیانگذاری شد. سال بعد از آن با انجام کنگرهای بزرگ KADEK در پاییز سال ۲۰۰٣ به کنگره خلق کردستان Kongra Gel تغییر نام داد. در طی این پروسه ساختار عمودی مارکسیستـ لنینیست حزبی P.K.Kبه یک سیستم مدیریت افقی تغییر یافت که دارای بیش از ده کمیته تحت عنوانهای کمیته سیاسی، کمیته اجتماعی، کمیته دفاع مشروع(که در سومین نشست به کمیته دفاع خلق تغییر نام داد)، کمیته بهداشت خلق، کمیته علم و روشنگری، کمیته اقلیتها، کمیته مطبوعات، کمیته امور مالی و دارایی و چند کمیته دیگر بود. در کنار این و با توسعه مبارزه در کردستان، لزوم بیان هویتهای مستقل هر بخش کردستان نیز پدید آمد. بدین ترتیب فعالیتهای هربخش کردستان از هم مجزا شده و با آغاز از اتحادیههای کاری به سطح یک حزب رسید. حزب حیات آزاد کردستان PJAK در این چارچوب بنیانگذاری شد. تمامی احزابی که در این چارچوب هستند به شکلی مستقل دارای ارگانهای اجرایی و تصمیمگیری خویش بوده و تنها جهت تعامل و هماهنگی و داشتن سیاستی مشترک در چارچوب کمیته سیاسی با همدیگر رابطه دارند. همچنین رابطه با هریک از نهادهای اجتماعی، بهداشتی و مطبوعاتی وابسته به کنگره خلق نیز از راه کمیتههای مربوطه برقرار میشود.
ـ یعنی قصد شما نوعی اتحادیه و یا کنفدرالیسم است؟
ـ دقیقا، دقیقا! رهبر آپو در نوروز سال ۲۰۰۵ این سیستم را کنفدرالیسم دمکراتیک جامعه کردستان نام نهاد و اعلام کرد و برای آن پرچمی را نیز تعیین نمود که ستارهای سرخ در میان خورشیدی زرد رنگ است که بر زمینهای سبر قرار دارد. به کردی ما آن را "کوما جواکین کردستان" K.C.K(Koma Civaken Kurdistan) مینامیم. این نظام سه قوه دارد: قوه قانونگذاری و یا مقننه که کنگره خلق بالاترین ارگان آن و به مثابه مجلس و پارلمان آن است. قوهی مجریه که در قالب هیئت اجرایی کنفدرالیسم دمکراتیک جامعه کردستان شکل پذیرفته و نقشی همانند کابینه وزیران را داشته و ریاست خویش را دارد که هماکنون برعهده رفیق "مراد قرهییلان" است و قوه قضائیه که از دادگاههای خلقی و دیوان عدالت اداری تشکیل میشود که به عنوان مرجع تجدیدنظر عمل مینماید. این سه قوه مستقل از همدیگر عمل مینمایند. اعضای کنگره خلق با انتخابات از میان تمامی اعضای نظام ما و خلقمان انتخاب شده ولی به دلیل وجود شرایط ویژه گاه این انتخابات در برخی مناطق قابل اجرا نیست. مثلا در شرق کردستان. کنگره خلق خود از طرف یک دیوان ریاست اداره میشود که رئیس دیوان، ریاست کنگره خلق را نیز دارد که به منزله رئیس مجلس است و هماکنون این مسئولیت برعهده رفیق "زبیر آیدار" است. انتخابات نمایندگان کنگره هر دو سال یکبار اجرا میشود و هر فرد از رئیس گرفته تا اعضای هیئت اجرایی تنها دو دوره میتوانند در آن عضویت داشته باشند. نمایندگان نیز دو سال یکبار تغییر مییابند. کنفدرالیسم دمکراتیک جامعه کردستان دارای قرارداد حقوقی خویش است که قرار است در آینده به صورت قانون اساسی درآید و در نشستهای بعدی تصویب گردد. نظام کنفدرالیسم دمکراتیک در پی دستیابی به قدرت نیست بلکه هدف از آن سازماندهی جامعه فرودست (تودههای خلقی و اقشار غیردولتی) در مقابل دولت است که از آن به عنوان جامعه فرادست یاد میکنیم. یعنی این نظام در پی ایجاد کنفدرالیسمی خارج از دولت است. رابطه ما با دولتها نیز چنین است: اگر دولتها به وجود ما احترام گذاشته و مانعسازی نکنند، ما نیز حقوق دولتی را میپذیریم ولی در غیر اینصورت برای کسب چنین موقعیتی مبارزه خواهیم کرد. هدف ما ایجاد یک جامعه غیردولتی است. این بحثی است که هماکنون در جهان به عنوان جایگزین بحث مارکسیسم کلاسیک تحت عناوین کنفدرالیسم، اکولوژی، مدیریتهای محلی و پراکندگی قدرت و ... وجود دارد. نویسندگان، دانشمندان و محققان مختلفی در این مورد کار میکنند. از جمله مورای بوکین پیشگام اکولوژی که آثار متعددی دارد از جمله گوش کن مارکسیست، اکولوژی آزادی و تمدن بدون شهر و دهها اثر دیگر و دانشمندی دیگر بنام والتر اشتاین که او نیز آثار متعددی دارد. آثار این دو نویسنده به زبان فارسی اندک هستند. فعالیتهای فکری و ایدئولوژیکی رهبر آپو نیز در این چارچوب هستند که تفاوت خویش را حفظ میکند. البته احزاب سیاسی در این میان مطابق قرارداد کنفدرالیسم دمکراتیک جامعه کردستان دولتمحور نبوده، طلبهای اجتماعی بنیاد کار آنها بوده، جامعه را آگاهی بخشیده و سازماندهی نموده، جامعه را مکررا در برابر دولت تقویت کرده و مابین طلبهای خلق و دولت توازن بوجود میآورند و میتواند با انعطافی بیشتر در نظام کنفدرالیسم دمکراتیک جای بگیرند. همچنین این نظام حاضر به پذیرش سایر احزاب در درون خویش نیز است که با قبول قرارداد ما و تعهد به آن میسر میگردد.
هنگامی که رفیق شورش اینها را برایم توضیح میداد، من ناچار چندبار برخی موارد را پرسیدم و در آخر یادداشتهایم را به وی نشان دادم تا مطمئن شوم که اشتباه برداشت نکردهام. باید اعتراف کنم که این برایم تازه و جالب و اندکی هم عجیب بود. رفیق شورش نیز به نوبه خود املای نهادها، اختصار لاتین آنها و برخی موارد دیگر را برایم تصحیح کرد و از این شاکی بود که روزنامهنگاران و روشنفکران بدون آگاهی از سیستم آنها و حتی بدون دانستن املای صحیح اصطلاحات و عناوین سازمانیشان اقدام به نوشتن مطالبی مینمایند که گاه منصفانه نبوده و گاه مسئولیت در آن به چشم نمیخورد. اما در این میان جای سوالی برایم باقی ماند، پس P.K.K کجا ماند و حالا چرا از نام P.K.Kاستفاده میکنند؟ رفیق شورش در این مورد جواب داد:
ـ P.K.K در سال ۲۰۰۲ منحل شد اما در سال ۲۰۰٣ وقتی کنگره خلق تشکیل شد مسائلی در درون سازمان بوجود آمد که سبب اساسی آن وجود نقص در ادراک ایدئولوژیکی بود. رهبر آپو برای گذار از سیستم ناکافی حزبی اقدام به طرحریزی سیستم سازمانی نوینی نمود اما در جریان اجرای آن متوجه گردید که خلئی ایدئولوژیکی میبایست با یک نهاد پر شود. به همین جهت در زمستان سال ۲۰۰٣ پیشنهاد کرد یک نهاد ایدئولوژیکی ایجاد شود که کار جهتدهی فکری به همه نهادهای کنگره خلق را عهدهدار باشد و به یادبود P.K.K پیشنهاد کرد این سازمان "حزب کارگران کردستان P.K.K" نام بگیرد و این پروسه را روند بازسازی P.K.K نام نهاد. البته همانطور که در برنامه P.K.Kی نوین وجود دارد، این نهاد یک سازمان اجرایی نیست و اختیار جهتدهی عملی را ندارد، تنها وظیفه آن نظارت بر فعالیتهای فکریـ ایدئولوژیکی و انجام آموزشهای ایدئولوژیکی جهت کادرهای تمام بخشهای کردستان بوده و برنامه و اساسنامه و مدیریت و نظام مخصوص به خویش را داراست.
ـ پس چرا امروزه نیز اینهمه تحتنام P.K.K سخن گفته میشود و در مورد آن سخن میگویند؟
ـ این مسئله دو بعد دارد: یکی دشمنان خلق کرد همیشه نافی و منکر کرد و کردستان و دستاوردهای کردی بوده و در پی تحریف تعاریف، اصطلاحات و ماهیت هرچیزی که مربوط به آن باشد بودهاند و هستند. حال نیز دشمنان گویا میخواهند بگویند که اصلا P.K.K تحولی به خود ندیده و منکر سازماندهی وسیع و نوین آن میشوند. بعد دیگر مسئله نیز عدم آگاهی و در پیش گرفتن کار سهل است. زیرا اصولا کسانی که به خود حق میدهند در این مورد بنویسند کمتر زحمت به خود میدهند تا در این مورد تحقیق نمایند. برخی P.K.K را شاخه نظامی میخوانند برخی کنگره خلق و خلاصه هر یک تفسیری میکند که بنیادی درست ندارد و مورد صحیح آنهایی است که برایتان مفصلا توضیح دادم.
ـ از PJAK بگویید، PJAKدر چه تاریخی تاسیس شد؟
ـ فعالیتهای جنبش آزادیخواه آپوئیستی در شرق کردستان به اوایل سال ۱۹۹۰ برمیگردد. ولی فعالیت منسجم و کاری که میتوان آن را بنیادین نام نهاد بعد از توطئه ۱۵ فوریه و تظاهرات مردمی در شرق کردستان آغاز شد. در سال ۲۰۰۲ این فعالیتها تحتنام جنبش اتحاد دمکراتیک ساماندهی شدند و در تابستان سال ۲۰۰٣ کنفرانس شرق کردستان برگزار شد که پیشکنگره PJAKمحسوب میگردید و در ۴ آوریل سال ۲۰۰۴ ، رسما PJAK تاسیس گشته و رفیق عبدالرحمان حاجیاحمدی به ریاست آن انتخاب گردید. PJAK دو شاخه سیاسی دارد: شاخه جوانان آن کمون جوانان شرق Koma Ciwanen Rojhilat (K.C.R) و شاخه زنان اتحادیه زنان شرق کردستان Yekitiya Jinen Rojhilate Kurdistan (Y.J.R.K) نام دارد. همچنین نیروهای نظامی PJAK تحت نام نیروهای رهاییبخش کردستان Hezen Rizgariya Kurdistan (H.R.K) سازماندهی شدهاند.
ـ آیا شما از جایی هدایت میشوید و یا دستور میگیرید؟
ـ بنده مفصلا سیستم جنبش آپوئیستی را برایتان شرح دادم. نظام ما یک سیستم مدیریتی افقی و موازی است و سیستم عمودی نیست که همه دستورات از بالا بیایند. اگر کسی از مباحث مدیریتی اطلاع داشته باشد بهتر متوجه این امر خواهد شد. ما حزبی مستقل هستیم که بنابر قرارداد کنفدرالیسم دمکراتیک جامعه کردستان کسی حق دادن دستوری را به ما ندارد. ما نهادهای تصمیمگیری و اجرایی و حتی قضایی(دیسیپلین) را داریم که حزب تماما با آن مکانیسمها کار میکند. مثلا شما توجه کنید در دنیا احزاب کمونیستی و سوسیالیستی وجود داشتند که همگی یک مدل داشته و با هم در انترناسیونال سوسیالیست بودند و هستند. هیچ کدام از این احزاب حق ندارند در امور دیگری دخالت کنند اما نقاط تعامل آنها نیز وجود دارند. ما نیز اندکی به آنها تشابه داریم، با این تفاوت که آنها از چند خلق بوده و ما همگی از یک خلق یعنی نهادهای خلق کرد هستیم و برای دور نشدن از حالت ملی و حفظ هویتی متحد و جلوگیری از ایجاد از همگسیختگی هویتی و سیاسی تدابیری داریم. همگی ما معتقد به آپوئیسم (افکار رهبر آپو) هستیم و رهبر آپو را بعنوان رهبر خلق کرد و خطمشی مبارزاتی ایشان را بعنوان تنها راه رهایی از معضلات کردستان و کل خاورمیانه میدانیم.
ـ کسانی ادعا داشتند که شما دستپرورده رژیم ایران هستید؟ چه جوابی برای آن دارید؟ واکنش چندانی در این زمینه از شما ندیدیم.
ـ این سخنان در سازمانهای کشورهای خاورمیانه همیشه رواج دارند. این یک سنت بسیار ناپسند در میان احزاب کردی و بویژه ایرانی است که همدیگر را بدون دلیل متهم به خیانت و دستپروردگی میکنند. شاید من نیز معتقد باشم که یک حزب به اهداف خویش خیانت کرده است اما اگر برای این دلیل نیاورم، سخنان من ارزشی نخواهد داشت. امروزه پس از چند سال ثابت شد که تمامی اتهاماتی از این دست علیه PJAK نادرست و کذب محض بوده و لزومی هم به پرداختن به آنها وجود ندارد. حتی کسانی که آن ادعاها را داشتند نیز هماکنون ساکت شدهاند. به نظر شما چرا ساکت شدهاند؟ چون خلاف گفتههایشان ثابت شد. اما مورد مهم چیزی است که شما اشاره نمودید. ما جواب بسیاری از اتهامات را عمدا نمیدهیم. زیرا همانند بسیاری از عرصههای دیگر، در عرصه مباحثات نیز قائل به یک آداب سیاسی و نزاکت اجتماعی و سیاسی هستیم که در میان احزاب کردی و ایرانی جای چندانی ندارند و اکثرا در مباحث به هتاکی و فحاشی روی میآورند. اولا چنین کسانی برای ما جدی نیستند و چون جدی نیستند جوابشان را نمیدهیم، در ثانی خواهان حفظ نزاکت لفظی سیاسی خویش هستیم و مهمتر اینکه در عمل همهچیز عیان میگرد و ما با این اطمینانخاطر برخورد مینماییم.
ـ نظر شما در مورد سایر احزاب کردی چیست؟
ـ منظورتان همهی احزاب کردی است؟
ـ حزب دمکرات کردستان ایران و کومهلهی زحمتکشان.
ـ ببینید جنبش آپوئیستی چرا بوجود آمد؟چون شورشهای سنتی کردی و احزابی که تا سال ۱۹۷٨ فعالیت نموده بودند، هیچکدام نتوانسته بودند مسئله ملی کرد را حل نمایند و آخرین شورشها به رهبری بارزانی به "ئاش بهتال" یعنی دست کشیدن از مبارزه انجامیده بود. P.K.K بر بستری اینچنین و برای حل این مسئله رشد نمود. PJAK نیز بر همان منوال تشکیل شد. اگر احزاب قبل از PJAK پیروز شده و موفقیت به دست آورده و ورشکست نمیشدند، لزومی به تشکیل PJAK بدین شکل نبود. شاید احزابی تشکیل میشدند اما نه برای رهایی بلکه برای توسعه اجتماعیـ اقتصادی میبود. اگر میهن ما آزاد میشد چه لزومی داشت من جوانی خود را صرف مبارزه در کوهستانها بکنم. در زمینهای دیگر میتوانستم کار کنم. ولی شکست احزاب کردی در شرق کردستان، پیشرفت فوقالعاده جنبش P.K.K بویژه در شمال کردستان و سطح علمی افکار رهبر آپو ما را به سوی تشکیل چنین سازمانی سوق داد. رهبر آپو در جایی میگوید: ما کار را با سه کلمه آغاز کردیم؛ کردستان مستعمره است. این کار با سه کلمه آغاز شد و هماکنون به سطحی رسیده که یک سر سازماندهی آن در اروپا و سر دیگرش در کردستان است. جنبش ما به نظام و سیستمی تبدیل شده که دیگر از بین رفتن آن غیر ممکن گشته است. احزابی که شما از آن نام بردید احزاب سنتی هستند که علیرغم ظهور و پیشرفتشان در مقطعی خاص، به دلیل مشکلات ایدئولوژیکی و ساختاری و عملی و زمینه اجتماعی و معضلات متدیک قادر به موفقیت نگشتند. هماکنون نیز علیرغم اینکه فکر میکنند با مداخلات خارجی زمینه پویایی آنها فراهم خواهد آمد و دل به آمدن آمریکا و جنگ محتمل آن با ایران خوش کردهاند اما از درون دچار تفرقه و انشعاب میشوند. دلیل انشعاب آنها این است که تئوری مشخصی ندارند که بتواند پدیده و مسئله کرد را تحلیل کرده، راهحل را تشخیص داده و اقدام نمایند، در ساختار سنتی حزبی باقی ماندهاند، از کاراکتر ایلیاتی گذار ننمودهاند، اراده آنها سست گشته، تحتتاثیر شیوه زندگی و برخورد نامطلوب در جنوب کردستان و تحت نظارت احزاب حاکم جنوب ماندهاند. برداشت این احزاب از انقلاب غلط است و قادر به درک ماهیت مسئله کرد و ماهیت دشمنان و مخاطبان آن و شرایط جهانی و منطقهای نیستند. دوران این احزاب به سر رسیده است. تنها اگر اینها بتوانند بخش پویا و جوان خویش را از قید سیستم خوشگذران و بیهدف زندگی در جنوب کردستان رها نموده، اقدام به ارائه یک تئوری منسجم نموده، راهکارها و استرتژی و تاکتیکها را تعیین کرده و اراده و عزم انجام آن را نشان داده و حاضر به دادن بدیل در راه آن باشند میتوانند ادعای پایبندی به شهیدان خود و خلق را داشته باشند. انسانهای بزرگی در میان این احزاب در راه مبارزه شهید شدهاند. جای تأسف است که راه آنها را ادامه نداده و درگیر مسائلی هستند که دل دشمنان را شاد مینمایند. ما مدعی هستیم که با تئوری و افکار خویش، ساختار سازمانی و قدرت عمل و انتقادپذیری فعلا تنها آلترناتیو موجود نهتنها در شرق کردستان بلکه در کل ایران هستم.
ـ احزاب ایرانی و یا اپوزیسیون ایرانی چه؟
ـ اپوزیسیون ایرانی از حالت انسجام بسیار به دور هستند. استراتژی مشخص ندارند، ماهیتشان مخدوش بوده و جای ابهام دارد. در کل اعتمادی به آنها باقی نمانده است، زیرا در عرصه عملی تقریبا صفر هستند. نشستن در خارج از کشور و داشتن پنجرهای غربی و اوریانتالیست برای نگریستن به مسائل وطن و دل خوش کردن به چند تلویزیون بسیار سطح پایین و بیکیفیت و پراکندگی فکری و چند دستگی و دهها مسائلی از این دست مانع آن هستند که انسان بتواند این اپوزیسیون را جدی ببیند. اگرچه تحرکات داخل ایران در چارچوب قانون موفقیت ببار نیاورده اما به نظر من این تحرکات جدیتر از اپوزیسیون خارجی است. به نظر من بزرگترین نقطه ضعف آنها عدم انتقادپذیری آنها و داشتن دیدی حماسهپرداز و احساسی و غیر عملی و اغراقآمیز نسبت به خویش است. یکی خویش را رئیسجمهوری میبیند، دیگری ولی و قیم و آن یکی هم رستم زالی است در تلویزیون! هیچکدام هم عملی ندارند که به مردم امید بدهند. تلویزیونها و کانالهای رسانهای دیگرشان نیز بازتاب همین مقولات هستند.
ـ رابطه آنها با شما چگونه است؟
ـ درکل رابطه جالبی نداریم! واقعیت این است که ما سنتشکن و هنجارشکن هستیم و این دید تنگنظر و ایلیاتی شرقی که حاضر به بازبینی کارهای خویش نیست کسانی چون ما را برنمیتابد. آنها احزاب تسلیمیتپذیری را می خواهند که ارادهشان تابع وضع موجود باشد و "لختی شاه" را به مثابه آن "کودک" نبیند. سیاست مستقل، عمل جسورانه، هنجارشکنی و نوآوری و خلاقیت از دید آنها گناه است. به همین جهت کمتر از ما بحث مینمایند و هنگام بحث از ما نیستانگاری میکنند. رسانههای فارسی نیز همینگونه عمل مینمایند. مثلا اکثرا اخبار مربوط به ما را از دید جمهوری اسلامی و یا اروپا نقل کرده و حاضر نیستند مواردی را از ما بشنوند. تا بحال روزنامههایی نظیر "دـ گاردین" و "واشنگتن پست" و یا چند روزنامه محلی اروپایی و یا کانال الجزیره در مورد ما برنامه ساخته اما آن دسته از رسانههای ایرانی و فارسی که حالت اپوزیسیون را برای خویش قائل هستند حتی یکبار هم به ما مراجعه نکردهاند. در کل برخود اپوزیسیون ایرانی نسبت به ما بهتر از برخورد رژیم ایران نبوده است. حتی رژیم ایران وجود ما را علنا میپذیرد اما برخی از اینها تا انکار و نفی ما نیز پیش رفتند. اما این ما هستیم که در عرصهی مبارزه فعالانه ایستادهایم و روزی خواهد رسید که همگی مجبور به اعتراف به این وضعیت خواهند شد. عمل همهچیز را ثابت خواهد کرد.
ـ نظرات PJAK را در چند خط چگونه میتوانید بیان کنید؟
ـ ما جامعهای در حال گذار داریم و دشمنانی که رابطه آنها با همدیگر و با جهان و با کردها یک صفحه پیچیده شطرنج را تشکیل داده است. مباره ما دو بعد دارد یکی بعد داخلی که عبارت از انتقاد از ناهنجاریهای سنتی و مانعساز و روابط و مناسبات عقبمانده اجتماعی میباشد و ما با کار بر روی شخصیت و اجتماع کرد با استفاده از تئوریهای رهبر آپو در صدد تصحیح آن هستیم. بعد خارجی نیز مبارزه با دشمنان و اشغالگران میهنمان است که با استفاده از علوم روز، روشهای معقول و برخوردهای مناسب، درس گرفتن از تجربیات سایر شورشها و احزاب کردی و دیدی نقدپذیر در پی انجام آن هستیم. به نظر ما مبارزه جهت توسعه اجتماعیمان دشوارتر از مبارزه با دشمنانمان است. اگر قادر به متحول نمودن جامعهمان باشیم، پیروزی در برابر دشمنان چندان دشوار نخواهد بود.
تنها با ایجاد یک شخصیت کادر نیرومند، ارادهمند، آگاه و مبارزه و همچنین آموزش جامعه خویش و کاری بیوقفه و تلاشی وافر، دوری از چشمداشتهای شخصی و پایبندی بیپایان به خلق و خطمشی رهبریتمان میتوان در مقابل دشمنان برخوردی جدی داشته و مدعی انقلابی بودن شد.
ـ فاکتورهای خارجی چه؟ مثلا آمریکا و حمله به عراق؟ نظر شما در مورد ماهیت این حمله چیست؟ چه نظری در مورد آمریکا دارید؟
ـ هرچه ما مسائل و مشکلات خویش را به دست خود و بصورت عاقلانه و دمکراتیک حل ننماییم راهگشای مداخلات خارجی خواهیم شد. زیرا وجود سیستمهای توتالیتر و تنگنظر و محافظهکار و نادمکرات و متعصب برای سرمایه جهانی و گردش آن خطری را تشکیل میدهد. محافل جهانی سرمایه این را برنتابیده و اگر این نظامها اقدام به دمکراتیک کردن خویش ننمایند، راه را بر مداخلات خارجی خواهند گشود. حال هرچند همانند احمدینژاد از مخالفت با آمریکا سخن برانند نیز واقعیت این خواهد بود. مداخلهگران خارجی نیز در چارچوب منافعشان برخورد مینمایند. مثلا شما ببینید موضع آمریکا در برابر کردهای جنوب کردستان بهتر است از سکوت وی در مقابل پایمال شدن حقوق همان کردها در شمال. و یا در مبحث مخالفت با ایران آمریکا فقط از مسئله انرژی هستهای و حقوق بشر نام میبرد و سخنی از قومیتها و بویژه کردها به میان نمیآورد. اینها اعتماد را ضعیف مینمایند. فاکتور خارجی مداخله در منطقه شرایط بهتری را برای خلق کرد بوجود آورده است اما تنها در صورت تشخیص ماهیت این امر و اتخاذ موضعی صحیح در مبارزه و استفاده از شرایط میتوان به آن دل خوش کرد. چیزی که هماکنون در میان کردها نمیبینیم.
ـ یعنی به نظر شما در جنوب این کار صورت نگرفته است؟
ـ قطعا، به هیچ وجه استفاده مطلوبی از شرایط و زمان نکردهایم. وقتی تازه آمدم به شوخی گفتم که جامعه ما با زمان همچون حلبی برخورد میکند. اما این یک واقعیت است که برخورد ما به معنی آن است که ما ارزش حلبی را هم برای زمان قائل نیستیم. ببینید در جنوب کردستان در مورد کارهای زیربنایی کاری انجام نشده، ما را با کرکوک مشغول کرده و موصل را از دستمان گرفتند در حالیکه موصل قطعا جزء خاک کردستان است. به مصداق مثلی که میگوید: با مرگ تهدید کن تا به تب راضی شود! در جنوب سیستم آموزشی برقرار نشده، وضعیت الفبا معلوم نیست. حتی هر تلویزیون برای خود مارش ملی را به نوعی پخش میکند. عملا دو حکومت وجود دارند و همهچیز از همگسیخته است حتی سیستمهای تلفن نیز! این نه تنها مطلوب به شمار نمیرود بلکه گاه جای خجالت نیز دارد. انتقادات بسیاری وجود دارند اما زمان آن فرا نرسیده است.
ـ در مورد نقش زنان در مبارزات خویش چه میگویید؟ من زنان بسیاری را اینجا میبینم، وجود اینهمه دختر جوان موضوعی نیست که نادیده گرفته شود.
ـ در ایدئولوژی رهبر آپو زنان جای مهم و حتی درجه اولی را دارند. این جمله رهبرآپو که "آزادی زن کرد آزادی کردستان است" اهمیت مسئله را نشان میدهد. در جامعه کرد، روابط و مناسبات بردگیسازی داریم که آسیب آن بیشتر از همه متوجه زنان است و این بر همه جامعه تاثیر میگذارد. بردگی در زن توسعه یافته و در مقابل آن در مردان نیز احساسات و ذهنیت حاکمیتطلب ایجاد میشوند. بازتاب این بر شخصیت گرهکوری است که جوامع امروزین و بیشتر از همه جامعه کرد با آن روبروست. صدها معضل روانی و شخصیتی از این نوع ریشه در این مسئله دارند. تحلیلات رهبر آپو در این مورد در کتابهایی نظیر چگونه باید زیست؟ عشق کرد، مسئله خانواده و زن، انقلاب اجتماعی و حیات نوین و چندین کتاب دیگر راهگشای تحولاتی در جامعه کرد شد. همان زنی که خویش را در چهار دیوار آشپزخانه محصور نموده بود، علیرغم اینکه حال از نظر سنی پیرتر شده است اما در صف اول مبارزات اجتماعی قرار دارد و هر روز در تلویزیون با دیدن صحنههایی از این دست، انسان از این تحول شگفت و بزرگ در پوست خویش نمیگنجد. مسئله مسئلهای بسیار وسیع است که به نظر من بهتر است با یک رفیق زن در این مورد حرف بزنید. این برای ما یک پرنسیب است که کار زنان را به آنها واگذاشته و بغیر از انتقاد و همکاری البته در صورت درخواست آنها دخالت نمیکنیم.
و اینگونه موضوع دیگری را برای مصاحبه یافتم. در این مورد صحبت کردیم و چون زمان باقی نمانده بود، ترجیح دادیم تا در فرصتی دیگر به این مسئله مفصلا بپردازیم. با دختر جوانی بنام "بریتان" (که خودش میگفت نام خویش را به افتخار بریتان قهرمان فیلم بریتان و از پیشاهنگان معروف P.K.K بریتان گذاشته است) و دختری دیگر بنام "نوژین" قرار گذاشتیم تا در آیندهای نزدیک مجددا آمده و با آنها مصاحبهای انجام دهم. در ضمن سخنان رفیق شورش و قبل از آمدن وی نیز رفقای جوانش از آثار عبدالله اوجالان و افکارش بسیار سخن میگفتند. من شنیده بودم که در زندان کتابی نوشته است اما چیزی که در اینجا میشنیدم بسیار جالبتر بود. از آنها خواستم تا در این مورد برایم توضیح دهند. شورش، رفیقش هیرش را فراخوانده و گفت چون کتابهای رهبری اکثرا به زبان ترکی است و این رفیق زبان ترکی میداند و مطالعه میکند بهتر میتواند یاریدهنده شما در این زمینه باشد. همان طلب را از هیرش نمودم. هیرش گفت:
ـ متاسفانه کمتر کسی از خود میپرسد که جنبش آپوئیستی با این وسعت خویش، بر اساس چه فکری ایجاد شده است؟ برخی آن را حزبی مارکسیستـ لنینیست میدانند که البته این تا حدودی و برای مقطعی خاص صحیح بود. برخی اصلا فکر نمیکنند که ممکن است تئوری عظیمی پشت سر آن باشد ولی واقعیت این است که رهبرآپو بالغ بر دویست جلد کتاب دارد. تمامی درسهای او در آکادمی آموزشی در لبنان و سوریه به صورت کتاب چاپ شدهاند و مهمترین آنها را میتوانم برایتان بگویم.
بعد دست به جیب جلیقه نظامی خویش برده و کاغذی پرینت شده را درآورد و داد تا نام کتابها را بنویسم: "راه انقلاب کردستان، نقش خشونت در کردستان، معضل شخصیت در کردستان، مسئله زن و خانواده، چگونه باید زیست؟ (دو جلد)، عشق کرد، جمهوری الیگارشیک، رهنمودهای پیروزی، سازماندهی، مسئله رهایی خلق کردستان و راهحل آن، رهنمودهای آزادی، رهبری و سیاست آپوئیستی، رهبری و فلسفه مبارزه، انقلاب در تئوری و عمل، تصفیهی تصفیهگر، منتخبات(سه جلد)، اصرار بر سوسیالیسم اصرار بر انسانیت، برخورد انقلابی با مسئله دین، تاریخ در روزگار ما و ما در ابتدای تاریخ نهانیم، دگرگونی عظیم(گفتگو با مهری بللی، انقلابی چپ ترکیه)، رهبری و خلق(مصاحبه طولانی نبیلالملحم روزنامهنگار سرشناس عرب با اوجالان)، داستان دوبارهزیستن (مصاحبه طولانی پروفسور یالچین کوچوک با اوجالان)، راپورت سیاسی تقدیمی به کنگره پنجم PKK، مخاطبی میطلبم، شخصیت مبارز در مبارزات رهاییبخش خلق، قیام مردمی در انقلاب دمکراتیک، انقلاب اجتماعی و زندگی نوین، متن سخنرانیهای کنگره سوم، رهبریت و آزمون PKK، مبارزه حاکمیت در جنوب کردستان و موضع انقلابی دمکراتیک، ۱۵ آگوست پیروزی انسان، نیروی خلق بزرگترین قدرت (فوریه و مارس سال ۹۱)، قیام و نوزایی یک خلق (جلد اول ـ ژانویه ۱۹۹۲ و جلد ۲ ـ ژانویه ۱۹۹۲ ) ـ (آگوست و سپتامبر ۹۲) تداوم رنسانس کرد و تأثیر آن بر رنسانس خاورمیانه (جلد اول می ۱۹۹۲) ـ جنبش PKK، جنبش آزادیخواهی ملی و اجتماعی (فوریه و مارس ۹۲) ـ سوسیالیزم به مثابه تعالی شیوه حیات ـ منتخبات مصاحبهها ـ گفتگویی با روشنفکران ـ عزم به تغییر چهره خاورمیانه ـ در مسیر رم ـ دیالوگهایی درباره زندگی آزاد ـ رهنمودهایی برای مقطع تحول (به کنگره هفتم) و دفاعیات متفاوت ایشان: راهحل دمکراتیک در حل مسئله کرد، از دولت کاهن سومری به سوی تمدن دمکراتیک، اورفا سمبل قداست و لعنت، کرد آزد هویت نوین خاورمیانه، دفاع از یک خلق."
و اضافه کرد از میان این آثار اینها به فارسی ترجمه شدهاند: راه انقلاب کردستان، عشق کرد، چگونه باید زیست؟(جلد اول) اصرار بر سوسیالیسم اصرار بر انسانیت، رهبریت و سیاست آپوئیستی، معضلات خودسازی حزبی و وظایف ما، داستان دوباره زیستن (که در ایران نیز به چاپ رسید) و همچنین تمامی دفاعیات حقوقی ایشان.
واقعا موضوع جالبی بود که اصلا فکر نمیکردم با آن روبرو شوم. در مورد زنان، جنگجویان و بسیاری از مسائل دیگر شنیده بودم اما این برایم مورد بسیار جالبی بود. از آنها نسخههایی از آن کتابها را خواستم. کتاب دفاع از یک خلق، از دولت کاهن سومر بسوی تمدن دمکراتیک، عشق کرد را برایم آوردند. به اضافه مجلهای بنام "ولاتی ئازاد" (میهن آزاد) که ارگان مرکزی PJAK بود و مجلهای بنام "زیلان" که به زنان و جوانان اختصاص داشت. همچنین قول دادند که در سفرهای بعدی نسخهای از سایر کتابهای اوجالان که به فارسی ترجمه شدهاند را نیز برایم آورده و یا فایل کامپیوتری آنهایی که ترجمه شده ولی هنوز به چاپ نرسیدهاند را نیز در اختیارم قرار دهند تا تحقیق نمایند. هیرش با غرور در مورد آثار اوجلان سخن میراند، در پایان گفت:
ـ رفقای ما مشغول زمینهسازی برای ایجاد نهادی تحقیقی در مورد آثار رهبرمان هستند. کار این نهاد ابتدا ترجمه آن آثار به فارسی خواهد بود، همه این آثار به ترکی هستند. البته به زبانهای دیگر و بویژه عربی و انگلیسی وجود دارند. بعد از این مرحله و به موازات آن کارهای تحقیقی در مورد آن آثار انجام خواهد شد.
با کولهباری پر آماده بازگشت شدم. اجازه عکسبرداری چندانی ندادند و تنها خود چند عکس به من دادند. راننده ما که طی این مدت در محلی دیگر با برخی جوانان مشغول صحبت بود، دیگر از طولانی شدن کار حوصلهاش سر رفته بود. از ابراز این تلف شدن وقت متوجه شدم که باید هزینه بیشتری بپردازم. با این توشه دور و دراز و به امید دیداری مجدد از میان این جوانان مملو از اعتقاد و ایمان به راهشان و رهبرشان به منزل یکی از خویشانم که اتفاقا مخالف PJAK بود! راه افتادم، به سوی سلیمانیه، جایی که اعتقادات رنگ و بویی بسیار متفاوت از رنگ و بوی این کوهستانها داشتند.....
- ۹۴/۱۱/۲۲